نقش علم و آگاهی برزندگی و عمل انسان
اسدالله افشار
پيدايش علم و دانش با خلقت انسان برابري مي کند و همواره بشر در صدد آن بوده که بفهمد و درک نمايد، علم و دانش در زندگي انسان داراي جايگاه ويژه اي است. نقش علم در زندگي انسان اين است که راه سعادت، تکامل و راه ساختن را به انسان مي آموزد. علم، انسان را توانا مي کند که آينده را همان گونه که مي خواهد بسازد. علم مانند ابزاري در اختيار خواست انسان قرار مي گيرد و طبيعت را آن چنان که انسان بخواهد و فرمان دهد مي سازد.
پيامبراکرم (ص) پيروانش را به فراگيري علم و دانش تشويق مي کرد. کودکان اصحابش را وادار با ظرافت و دلیل و منطق تشویق می کرد که سواد بياموزند، برخي از يارانش را فرمان می داد زبان سرياني بياموزند. اين تأکيد و تشويق ها در باره علم سبب شد که مسلمانان با همت و سرعت بي نظيري به جست و جوي علم در همه جهان پرداختند، آثار علمي را هر کجا يافتند و به دست آوردند ترجمه کردند و خود به تحقيق پرداخته و از اين راه علاوه بر اين که حلقه ارتباطي شدند ميان تمدن هاي قديم يوناني و رومي و ايراني و مصري و هندي و غيره، و تمدن جديد اروپايي، يکي از شکوهمندترين تمدن ها و فرهنگ هاي تاريخ بشريت را آفريدند که امروزه آن به نام تمدن و فرهنگ اسلامي شناخته شده و مي شود.
امروزه اهميت علم و دانش بر بشريت مخفي نيست، همه مكاتب بشري و اديان آسماني بر كسب علم و دانش تأكيد دارند و پيشرفت و ترقي در مسير علم را افتخار آميز ميشمرند. لكن بدون ترديد دين مبين اسلام بيش از هر دين و آيين ديگري به علم بها داده و انسانها را به تعليم و تعلّم فراخوانده است.
دهها آيه در قرآن كريم وصدها حديث در مجموعه ارزشمند سخنان اهل بيت عصمت (عليهم السلام) در بيان اهميت علم، جايگاه، تعريف، اقسام، شرايط و مسائل علم و آموزش و نيز مذمت جهل و آثار آن آمده است. با نگاهي گذرا به اين مجموعه گرانسنگ و مقايسه آن با ديگر مكاتب، ميتوان دريافت كه هيچ مكتبي اين همه توصيف و تأكيد، آن هم با اين مضامين بلند و نوراني در باره علم ندارند.
نقش علم وآگاهی در عمل انسان
در اسلام یکی از با ارزشترین چیزها علم و دانش است و در باره آموختن بسیار سفارش شده است. در برخی از آیات قرآن، هدف از رسالت انبیا، اینگونه بیان شده است: «هُوَ الَّذِى بَعَثَ فىِ الْأُمِّیِّنَ رَسُولًا مِّنهْمْ یَتْلُواْ عَلَیهْمْ ءَایَاتِهِ وَ یُزَکِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَ الحْکْمَةَ وَ إِن کاَنُواْ مِن قَبْلُ لَفِى ضَلَالٍ مُّبِین».(1) اهدافی که در این آیه بیان شدهاند تماماً بازگشت به علم و آگاهی انسانها میکند؛ یعنی خداوند در مرحله اول، انبیا و اولیای الهی را فرستاده، تا فهم و آگاهی انسان را نسبت به خالق و ... بالا ببرند و از گمراهی درآورند.
علم و دانش، در اجرای عمل نیز نقش عمدهای دارد، به گونهای که عمل آگاهانه و با معرفت، بسیار برتر و بالاتر از عملی است که با جهل انجام شود؛ لذا در برخی از روایات آمده است که لازمه قبول کردن عمل در نزد خداوند، معرفت بدان است و همچنین معرفت بدون عمل نیز مورد قبول نیست(2): «هیچ عملی قبول نمیشود، مگر اینکه با معرفت و شناخت همراه باشد و هیچ معرفتی قبول نمیشود، مگر اینکه با عملی همراه بوده باشد، کسی که معرفت داشته باشد، معرفت، او را به سمت عمل هدایت میکند و کسی که تهی از معرفت باشد، هیچ عملی برای او نیست».(3)
این روایت به صراحت، نقش علم و آگاهی بر عمل انسان را بیان میکند. امروزه و در دنیایی کنونی نیز تأثیر علم و آگاهی بر عمل انسان، امری شناخته و ثابت شده است.
در شریعت اسلام نیز بر فهم و دانش انسان و اعتقادات و اعمالش، نقش بسزائی قائل شدهاند و بر هرکس به اندازه علم او تکلیف بار کردهاند.(4)
در اینجا برای هرچه بیشتر روشن شدن نقش و جایگاه علم در عمل انسان، چند مثال از ضد علم را که جهل و ناآگاهی باشد – و سبب طغیان و اعمال بد انسان شده- بیان میکنیم:
قرآن کریم میفرماید: «هَلْ عَلِمْتُمْ ما فَعَلْتُمْ بِیُوسُفَ وَ أَخیهِ إِذْ أَنْتُمْ جاهِلُونَ».(5) در این آیه، یوسف عمل بد برادران خود را به این نسبت میدهد که آنها جاهل بودهاند و جهل آنها موجب چنین عملی شده است.
در آیه دیگری حضرت لوط(ع) خطاب به قوم خود میفرماید: «أَئنَّکُمْ لَتَأْتُونَ الرِّجَالَ شهَوَةً مِّن دُونِ النِّسَاءِ بَلْ أَنتُمْ قَوْمٌ تجَهَلُونَ».(6) دلیل عملکرد قوم لوط چه چیزی جز جهل و نادانی میتوانست باشد؟! آیا اگر آنها علم داشته و میفهمیدند، به سراغ چنین اعمال زشتی میرفتند؟ در همین راستا میتوان بسیاری از آیات و روایات را یافت که اعمال بد انسانها را به نادانی و جهل آنها برگشت داده است و این مختصر از بیان موارد بیشتر بینیاز است.
آری، علم و فهم، کلید موفقیت آدمیان و جوامع بشری است. اگر انسانها بدانند و به یقین درک کنند که چه چیزی خوب است و چه چیزی بد، مطمئناً موفقیّت بسیاری را کسب خواهند کرد. از همین باب دشمن اصلی امام زمان(عج) را جهل مردم بیان میکنند، جهلی که در روایات از آن به عنوان بزرگترین فقر انسان یاد شده است.(7) امام عصر(عج) نیز میآید تا با جهل مردم مبارزه کرده و با از بین بردن آن، مدینه فاضلهای را شکلدهد که انتظار تمام جهانیان است.
تعريف علم
نكته اي كه نبايد از آن غفلت ورزيد اين است كه تعريف علم در مكاتب مختلف متفاوت است هر چند كه وجه مشتركي نيز بين همه آن ها وجود دارد؛ وجه مشترك آن ها اين است كه همه به دانستن چيزي كه انسان قبلا نمي دانست، علم مي گويند، اما اسلام تنها دانشي را علم مي نامد كه جهت توحيدي داشته و بر خوف و خشيت او بيافزايد. لذا قرآن كريم در آيه 28 سوره فاطر مي فرمايد: «إِنَّما يَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبادِهِ الْعُلَماءُ؛ از ميان بندگان خدا، تنها عالمان از او مىترسند.»(8) و در روايات متعددي از امام صادق (ع) نقل شده است كه فرمود: «كَفَى بِخَشْيَةِ اللَّهِ عِلْما؛ علم براي خشيت و ترس از خدا كافي است.»(9)
بنابراين تفاوت عمده اسلام با مكاتب بشري در تعريف علم اين است كه اسلام علم را به عنوان يك واژه مقدس در جهت رشد، تعالي و سعادت بشر به خدمت مي گيرد و لذا جهت گيري الهي را در آن شرط مي داند و مطلق دانستن را علم نمي شمارد. از اين رو اسلام علم را نوري مي داند كه خدا در قلب بندگانش قرار مي دهد؛ «العِلْمُ نورٌ يَقْذِفُهُ اللهُ في قَلْبِ مَنْ يَشاء»(10) به همين دليل است كه خداوند متعال در قرآن كريم، تعليم سحر و جادو را شيطاني و باطل معرفي كرده است؛ «وَ لكِنَّ الشَّياطينَ كَفَرُوا يُعَلِّمُونَ النَّاسَ السِّحْرَ»(11) زيرا سحر انسان ها رادرمسير توحيد پيش نمي برد وازنورانيت الهي برخوردار نيست ودانشي شيطاني است.
نكته بسيارجالب توجهي كه در آموزه هاي ديني ما به چشم مي خورد اين است كه اسلام دو نوع جهل و ناداني معرفي كرده است: يكي جهلي كه در برابر علم است و ديگري جهلي كه در برابر عقل است؛ در روايت معروف و مفصلي كه امام صادق (ع) جنود عقل و جهل را بر شمرده و ضديت آن ها بيان فرمودند، علم را از جنود عقل شمرده و ضد آن را جهل دانستند و در عين حال ضد عقل را نيز جهل شمردند.(12) بنابراين اگر چه ندانستن جهل است، لكن مهم تر از آن اين كه خلاف عقل نيز جهل است. بنابراين علم در صورتي جهل نيست كه مخالف عقل و شرع نباشد.
در نهجالبلاغه، اميرمؤمنان (ع) علم را به دو قسم مطبوع و مسموع تقسيم كرده است؛(13) علم مطبوع يعني علمي كه در طبيعت، سرشت و فطرت انسان نهاده شده است و علم مسموع يعني علمي كه با شنيدن به دست مي آيد. علما و مفسران اسلامي نيز، علم را به دو قسم موهبتي يعني خدادادي و اكتسابي تقسيم مي كنند(14) و علم موهبتي را مصون از خطا و اشتباه مي دانند و علوم انبيا را از اين قسم به حساب مي آورند، ولي علم اكتسابي را مصون از خطا نمي دانند. اين تقسيم نيز به جهاتي مشابه آن تقسيم است. لكن آن چه مهم است اين است كه از ديدگاه اهل بيت (عليهم السلام) هر علمي كه بتوان از نگاه اسلامي علم ناميد، نوري است جانب خداوند متعال كه به روشنگري مؤمن مي انجامد، حتي اگر اين القاي الهي به واسطه كسب و تلاش بنده مؤمن باشد و با هواس ظاهري به دست آمده باشد.
علم آموزي، هدف بعثت انبيا
از جمله نكاتي كه اهميت فوق العاده علم و علم آموزي را از ديدگاه قرآن كريم اثبات ميكند، اين است كه تعليم بشر توسط پيامبران را هدف بعثت آنان ذكر كرده است:
«لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنينَ إِذْ بَعَثَ فيهِمْ رَسُولاً مِنْ أَنْفُسِهِمْ يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آياتِهِ وَ يُزَكِّيهِمْ وَ يُعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ إِنْ كانُوا مِنْ قَبْلُ لَفي ضَلالٍ مُبينٍ»(15)
«خداوند برمؤمنان منت نهاد [نعمت بزرگى بخشيد] هنگامى كه در ميان آنها، پيامبرى از خودشان برانگيخت كه آيات او را بر آنها بخواند، و آنها را پاك كند و كتاب و حكمت بياموزد هر چند پيش از آن، در گمراهى آشكارى بودند.»(16)
بشر بدون تعليم از سوي پروردگار متعال در جهالت است و تنها خالق هستي است كه به همه خير و شرها، صلاح و فسادها، سعادت و شقاوت ها، و ... عالم است. و بر او است كه دست آفريدههاي خود را از جهالت خارج كند و به سوي حق و سعادت رهنمود شود. بي ترديد خداوند متعال بدون كوچكترين اهمال، هدايت و تعليم بشر را به بهترين وجه ممكن انجام داده است: «الرَّحْمنُ عَلَّمَ الْقُرْآنَ خَلَقَ الْإِنْسانَ عَلَّمَهُ الْبَيانَ: خداوند رحمان، قرآن را تعليم فرمود، انسان را آفريد، و به او بيان را آموخت.»(17)
لكن خدواند متعال برخي را خود تربيت نموده و آنان را رسولان خود قرار داده و ديگر انسانها را به دست انبياي خود تعليم داده است. لذا خداوند متعال در آيه فوق؛ «وَ يُعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ» و آيات مشابه(18)تعليم بشر توسط پيامبران را يكي از اهداف بعثت ذكر كرده است .
وجوب علم آموزي
آيات كريمه اي كه در بالا بدان اشاره شده و مانند آن ها، علاوه بر بلندي جايگاه علم و علم آموزي، گوياي آن است كه تعليم برانبيا و آموختن علم برامت هاي آنان واجب است. زيرا وقتي كه علم آموزي هدف بعثت باشد، اگر پيامبران از اين امر كوتاهي كنند، به وظيفه رسالتشان عمل نكردهاند و چنين تقصيري در باره انبيا محال است زيرا آنان معصوم بوده و ابداً از انجام رسالت الهي خود كوتاهي نميكنند.
علاوه اين كه چنين اهمالي، اگرممكن باشد، - نستجير بالله- نشانگر ضعف خدا در انتخاب رسولان ميباشد و اين نيز محال است. لذا بر پيامبران واجب است كه آن چه مورد نياز بشر و تأمين كننده سعادت آنان است، به آنان تعليم نمايند. بر انسانها نيز واجب است كه از پيامبران (ع) علم بياموزند و به مقتضاي آن عمل كنند، زيرا اگرآموختن بر آنان واجب نباشد، وجوب تعليم بر انبيا لغو ميشود و خداوند حكيم كار لغو نميكند. لذا خداوند انسانها را نيز به آموختن علم از انبيا و حجتهاي او لازم شمرده و فرموده است: «وَ ما أَرْسَلْنا قَبْلَكَ إِلاَّ رِجالاً نُوحي إِلَيْهِمْ فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لا تَعْلَمُون؛(19) ما پيش از تو، جز مردانى كه به آنان وحى مىكرديم، نفرستاديم! پس اگر نمىدانيد، از آگاهان بپرسيد».(20)
در احاديث اهل بيت (عليهم السلام) نيز بر وجوب طلب علم تأكيد بسيار شده است. پيامبر اعظم (ص) ميفرمايد: «علم آموزي برهرمسلماني واجب است»(21) چنين تأكيدي برآموزش علم درحد فريضهاي ديني، نشانگر اهتمام ويژه اسلام به علم ودانش و زدودن جهل وناداني از مردم است. بدين مضمون روايات متعددي در منابع بسياري نقل شده است .
علم؛ سبب برتري جانشينان خدا
ترديدي نيست كه خليفه و جانشين خداوند در عالم خلقت بايد برسايرمخلوقات شرافت و برتري داشته باشد، و اگر نه ترجيح بلا مرجح ميشود كه از ديد حكمت لغو است و لغو در افعال خداوند متعال راه ندارد. بنابر اين انبياوائمه(عليهم السلام) كه خلفا و جانشينان خدا برخلق هستند، بايد بر ساير مخلوقات برتري داشته باشند. اكنون اين سؤال مطرح ميشود كه وجه برتري خلفاي خدا بر ديگر مخلوقات چيست؟
ازديدگاه قرآن كريم، اين «علم» است كه سبب برتري و بزرگي خلفا و جانشينان خدا است؛ هر مخلوقي كه نسبت به اسما و صفات و نيز افعال خداوند، عالمتر باشد، و از مخلوقات او آگاهي داشته باشد، برتر و در نتيجه جانشين خدا بر خلق است. لذا خداوند متعال كه در سوره بقره، طي آيات 31 تا 35 جريان خلقت حضرت آدم به عنوان خليفه خدا در زمين را گزارش نموده، علم حضرت آدم را دليل برتري او بر ملائكه دانسته و با آنان احتجاج نموده و فرموده است: «أَنْبِئُوني بِأَسْماءِ هؤُلاءِ إِنْ كُنْتُمْ صادِقينَ:اگر راست مىگوييد، اسامى اينها را به من خبر دهيد!» (22)
و ملائكه نيز در پاسخ به عدم علم خود در برابر علم آدم (ع) كه همان علم الهي بود، اقرار كرده و راه تواضع را پيش گرفته و گفتند: «سُبْحانَكَ لا عِلْمَ لَنا إِلاَّ ما عَلَّمْتَنا إِنَّكَ أَنْتَ الْعَليمُ الْحَكيمُ: منزهى تو! ما چيزى جز آنچه به ما تعليم دادهاى، نمىدانيم تو دانا و حكيمى.» (23)
علم لازمه خلافت و جانشيني خداوند
خلافت و جانشيني خدا در بين خلق، صرفا يك مقام تشريفاتي نيست، بلكه خليفه خدا كسي اولاً از اوامر و نواهي الهي آگاه باشد و ثانياً توان اجراي آن در بين خلق را داشته باشد. لذا كسي كه نه عرفان كامل به خداوند و اسماي او دارد و نه شناخت كافي به مخلوقات و افعال خداوند دارد، نميتواند جانشين خدا در بين خلق باشد. از اين رو ميبينيم خداوند متعال وقتي ميخواهد خليفه بيافريند، همه اسما يعني هر علمي كه لازمه خليفه الهي است، به او ميآموزد: «وَ عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْماءَ كُلَّها».(24)
كسي كه ميخواهد جانشين خدا باشد، بايد از همه چيز آگاه باشد؛ مثلا رسولان خدا و مقامات و اهداف آنها را بداند تا بر خلاف ساير انبيا حركت نكند و تضاد در بين آنان پيش نيايد و بايد مؤمنان را از كفار بازشناسد تا در ارشادات و تشويقها و تهديدها و بشارت و انذار، دچار خطا نشود، و نيز بايد همه موجودات و نيازهاي آنان را بشناسد تا بتواند،جانشين خدا وحكم او حكم خدا باشد. بدين رودربرخي(25)احاديث اهل بيت عصمت (عليهم السلام) اسماء درآيه شريفه به اسماي انبيا، ائمه، شيعيان و دشمنان و دربرخي ديگر(26) به اسماي زمين ها، كوه ها، رود ها، نباتات، درختان و حيوانات تفسير شده است. و نيز در حديثي امام صادق عليه السلام كه در پاسخ به سؤال از آيه شريفه از ایشان شده است با دست خود به این سو و آن سو اشاره كرده و همه چيز را مصداق تعليم خداوند به حضرت آدم (ع) دانستند.(27) همه اين احاديث بیانگرجامعيت علم آدم (ع) است كه لازمه جانشني خدا است.
شنبه: 27 / 08 / 1402- 4 جمادی الثانی 1445- 18 نوامبر 2023
پی نوشت ها
1- جمعه/ 2: «اوست که در میان مردم بىسواد، پیامبرى از خودشان برانگیخت تا آیات او را بر آنان بخواند و آنان را [از آلودگىهاى فکرى و روحى] پاکشان کند و به آنان کتاب و حکمت بیاموزد، و آنان به یقین پیش از این در گمراهى آشکارى بودند».
2- معرفت یک درجه بالاتر از علم است و ابتدا باید علم به چیزی را به دست آورد و سپس با تفکر و تعقل معرفت بدان یافت. این روایت در بحث ما پیرامون معرفت میباشد که در مورد علم نیز صادق بوده و آنرا در بر میگیرد.
3- مجلسى، محمد باقر، بحار الأنوار، ج 75، ص 174، مؤسسة الوفاء، لبنان، 1404ق.
4- البته دانش و علم تا یک اندازه بر همگان واجب بوده؛ لذا در تکالیف نیز بسیاری مساویاند و اگر در تحصیل آن قصور به عمل آورند، جاهل مقصر بوده و گناه بر خود آنها بار میشود.
5- یوسف، 89: «آیا زمانى که نادان بودید، دانستید با یوسف و برادرش چه کردید؟»
6- نمل، 55: «آیا شما از روى میل و شهوت به جاى زنان با مردان آمیزش مىکنید؟ [شما براى این کار زشت دلیل و برهانى ندارید] بلکه شما گروهى نادان هستید».
7- کلینى، الکافی، ج 1، ص 25، دار الکتب الإسلامیه، تهران، 1365 ش.
8- فاطر/28.
9- بحارالأنوار، ج2، ص27.
10- مصباحالشريعه، ص16.
11-البقره/102 .
12- الكافي، ج1، ص20، ح14.
13- نهجالبلاغه، ص534، حكمت 338.
14- الميزان في تفسير القرآن، ج11، ص 220.
15- آلعمران/ 64 .
16- ترجمه مكارم، ص72.
17- الرحمن(55)/ 1-4.
18- به آيات 2 از سوره جمعه و 129 سوره بقره مراجعه شود.
19- الأنبياء(21)/ آيه7، به آيه النحل(16)/آيه43 نيز رجوع شود.
20- ترجمه مكارم، ص322
21- الكافي، ج1، ص30، ح1، وسائلالشيعه، ج27، ص26، ح33115، بحارالأنوار، ج1، ص172، ح 26.
22- البقره/31.
23- البقره/ 32.
24- البقره/31.
25- تفسيرالإمام، ص216، بحارالأنوار، ج11، ص117.
26- تفسيرالعياشي، ج1، ص32 و 33، ح11-12، بحارالأنوار، ج11، ص146، ح16-19.
27- تفسيرالعياشي، ج1، ص32 و 33، ح13، بحارالأنوار، ج11، ص146، ح20.