اجلاس شرم‌الشیخ؛ تلاشی برای بازتولید نقش محوری آمریکا و تثبیت هژمونی اسرائیل در منطقه

نشست شرم‌الشیخ؛ بازتابی از تغییر موازنه‌های قدرت در منطقه

اسدالله افشار

از پایان جنگ جهانی دوم تا امروز، ایالات متحده آمریکا خود را معمار نظم نوین جهانی و ضامن صلح بین‌المللی معرفی کرده است. اما در واقعیت، تقریباً هیچ‌یک از «طرح‌های صلح» آمریکایی در خاورمیانه، آسیای غربی، و حتی در اروپا و آمریکای لاتین، نه به صلح پایدار انجامیده و نه به ثبات سیاسی. بلکه در بسیاری از موارد، این طرح‌ها بستری بوده‌اند برای گسترش نفوذ نظامی، کنترل منابع، تجزیه جغرافیاهای مقاومت و تحمیل منافع واشنگتن و متحدانش بر دولت‌های مستقل.

از «پیمان کمپ دیوید» میان مصر و رژیم صهیونیستی (۱۹۷۸) گرفته تا «توافق اسلو» (۱۹۹۳)، «نقشه راه صلح بوش پسر» (۲۰۰۳)، «معامله قرن ترامپ» (۲۰۲۰) و طرح‌های به ظاهر میانجی‌گرانه اخیر مانند «طرح آتش‌بس انسانی در غزه» یا «طرح صلح نهایی برای ایران و اسرائیل»، همگی از یک منطق ثابت پیروی می‌کنند:

صلح آمریکایی، نه برای تحقق عدالت و امنیت، بلکه برای تضمین برتری راهبردی اسرائیل و تثبیت سلطه سیاسی و اقتصادی ایالات متحده طراحی شده است.

هرگاه ملتی بر اصول استقلال، مقاومت و حق تعیین سرنوشت خود پافشاری کرده، این طرح‌ها یا با شکست مواجه شده‌اند، یا به جنگی تازه انجامیده‌اند. از ویتنام تا افغانستان، از عراق تا لیبی، از سوریه تا غزه، و اکنون در مواجهه با ایران، واقعیت‌ها گواهی می‌دهند که صلح آمریکایی در ذات خود فریبکارانه و سلطه‌محور است.

آمریکا در پوشش میانجیگری، در پی تقسیم مسئولیت‌ها و شست‌وشوی چهره خود از جنایات نظامی است. از همین‌رو، هر طرح صلحی که از واشنگتن برخیزد، در عمل طرحی برای «ادامه جنگ با ابزار دیگر» است. این الگوی رفتاری در دهه اخیر آشکارتر از همیشه در رفتار دولت‌های ترامپ و بایدن دیده می‌شود:

اولی صلح را به کالایی تجاری و موضوعی انتخاباتی تبدیل کرد، و دومی آن را ابزار مهار محور مقاومت و حفظ موجودیت لرزان اسرائیل ساخت.

بررسی تطبیقی و تحلیلی طرح‌های صلح آمریکایی در دوران رؤسای جمهور مختلف از ترومن تا بایدن نه تنها پرده از سیاست‌های دوگانه و شکست‌خورده واشنگتن برمی‌دارد، بلکه نشان می‌دهد چگونه مقاومت ملت‌ها، عقلانیت راهبردی ایران، و بیداری جهانی، روایت صلح تحمیلی آمریکا را به چالش کشیده و شکست داده‌اند.

در این میان، طرح‌های اخیر به‌ویژه طرح صلح ترامپ پس از جنگ ۱۲ روزه علیه ایران و «ابتکار شرم‌الشیخ» برای منطقه در حکم آخرین تلاش‌های سیاست آمریکا برای نجات نفوذ خود در غرب آسیاست؛ تلاشی که زیر فشار افکار عمومی جهانی، توازن جدید قدرت در بریکس و شانگهای، و قدرت‌گیری مقاومت منطقه‌ای، محکوم به شکست است.

در میانه‌ی فضایی آکنده از بی‌اعتمادی، خستگی جنگ، و بحران انسانی در غزه، «نشست شرم‌الشیخ» با تبلیغات فراوان و با محوریت ایالات متحده برگزار شد. همان گونه که بیان شد؛ این اجلاس که به ابتکار شخص «دونالد ترامپ» شکل گرفت، از همان آغاز بیش از آنکه نمادی از عقلانیت جمعی در برابر خشونت باشد، به‌صورت صحنه‌ای برای نمایش قدرت و بازگشت واشنگتن به متن سیاست خاورمیانه جلوه کرد.

ترامپ با لحنی که یادآور سال‌های ریاست‌جمهوری‌اش بود، خود را «منجی صلح» خواند و مدعی شد که تنها راه ثبات در منطقه، «پذیرش نظم آمریکایی» است؛ اما پشت این ادبیات پرطمطراق، همان منطقِ کهنه «معامله قرن» نهفته بود معامله‌ای که عدالت را قربانی امنیتِ اسرائیل و کرامت ملت فلسطین را گروگان سیاست آمریکا می‌کرد.

بدین‌ترتیب، «طرح‌های صلح آمریکایی» نه روایت صلح، بلکه تاریخ مستند شکست‌های یک امپراتوری در حال افول‌اند؛ امپراتوری‌ای که دیگر نمی‌تواند میان «صلحِ عادلانه» و «سلطه‌گریِ نقاب‌دار» مرزی واقعی ترسیم کند.

نشست شرم‌الشیخ و طرح صلحِ ارائه‌شده در آن که به‌سرپنجه دولت ایالات متحده و شخص دونالد ترامپ شکل گرفت در زمانی برگزار شد که منطقه هنوز از زخمِ جنگ و بی‌اعتمادی‌های عمیق رنج می‌برد. این اجلاس را باید هم‌زمان به‌عنوان یک تلاش دیپلماتیک برای مدیریت بحرانِ انسانی و نیز به‌عنوان لحظه‌ای نمادین در رقابت قدرت‌های منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای خواند. در این یادداشت تحلیلی تلاش کرده‌ام با رویکردی عقلانیت‌محور و مبتنی بر مستنداتِ منتشرشده، چارچوبی روشن برای فهم ماهیت، فرصت‌ها، مخاطرات و پیامدهای این ابتکار ترسیم کنم.

۱- اهداف پنهان و آشکار اجلاس

اگرچه در ظاهر، هدف نشست، برقراری آتش‌بس و گشودن مسیر کمک‌های بشردوستانه اعلام شد، اما ساختار و چینش بازیگران نشان می‌داد که واشنگتن بیش از هر چیز به‌دنبال بازآرایی نفوذ سیاسی خود در خاورمیانه است. کشورهای عربیِ شرکت‌کننده، با انگیزه‌های متفاوت در این پروژه حضور یافتند: برخی برای کسب اعتبار بین‌المللی و برخی دیگر برای کاستن از فشارهای داخلی ناشی از جنگ غزه.

در این میان، اسرائیل به‌دنبال تثبیت برتری امنیتی خود و جلوگیری از تقویت مقاومت فلسطینی بود، و آمریکا تلاش داشت این اهداف را در قالب «طرح صلح» بپیچد تا مشروعیت ظاهری بیابد.

۲- لحن و محتوای سخنان ترامپ

ترامپ در سخنان افتتاحیه خود، با ادبیاتی آشکارا پدرسالارانه و مستبدانه، از کشورهای عربی خواست «برای آینده‌ای امن‌تر، اختلافات را کنار بگذارند»؛ اما در همان حال هیچ اشاره‌ای به جنایات جنگی اسرائیل، بمباران مناطق غیرنظامی، یا کودک‌کشی در غزه نکرد.

او مدعی شد که «هرگونه انتقاد از تل‌آویو به سود تروریسم است» جمله‌ای که بازتاب گسترده‌ای یافت و نشان داد که سیاست او همچنان بر محور قدسِ تحت کنترل اسرائیل و نفی استقلال واقعی فلسطین می‌چرخد.

این لحن مستبدانه، نه تنها خشم افکار عمومی عربی و اسلامی را برانگیخت، بلکه حتی در برخی پایتخت‌های اروپایی نیز مورد انتقاد قرار گرفت؛ زیرا آشکارا با اصول بی‌طرفی و چندجانبه‌گرایی دیپلماتیک در تضاد بود.

۳- نمایشی بودن نشست و فقدان ضمانت اجرایی

نشست شرم‌الشیخ در عمل بیش از آنکه به تصمیمات الزام‌آور بیانجامد، به تریبونی رسانه‌ای برای نمایش اتحاد مصنوعی و «بازگشت آمریکا» تبدیل شد. نه سند الزام‌آور حقوقی منتشر شد، نه سازوکاری برای نظارت بین‌المللی بر آتش‌بس. حتی جدول زمانی مشخصی برای ارسال کمک‌ها یا آغاز بازسازی نیز ارائه نشد.

از دید بسیاری از ناظران، این اجلاس تلاشی بود برای احیای تصویر رهبری آمریکا در منطقه، پس از شکست‌های پیاپی در افغانستان، عراق و سوریه.

4- زمینه و محورهای کلیدی طرح

طرح اعلام‌شده دارای چند مؤلفه برجسته است: بندهای فوریِ بشردوستانه و آزادی گروگان‌ها، مرحله‌بندی برای کمک و بازسازی غزه، و پیشنهاداتی درباره سازوکارهای امنیتی و حکمرانی پس از جنگ هم‌زمان، متنِ اعلامیه از تعهد روشن به ایجاد دولت فلسطینی یا «راه‌حل دو دولتی» اجتناب می‌کند که این نکته برای مشروعیت بلندمدت هر راه‌حل سیاسی اهمیت دارد.

5 - بازیگران، انگیزه‌ها و محدوده نفوذ

  • ایالات متحده (دونالد ترامپ): هدفِ آشکار فشار برای پایان فوری درگیری و جمع‌آوری امتیازات دیپلماتیک بین‌المللی است؛ اما در لایه‌ای فرامتنی، این ابتکار فرصتی برای بازآرایی نفوذ آمریکا و نشان‌دادن نقش محوری واشنگتن در منطقه تلقی می‌شود.
  • میزبانان منطقه‌ای (مِصر، قطر، ترکیه و کشورهای عربی شرکت‌کننده): خواهان تثبیت آرامش نسبی، بازشدن مسیر کمک و کاهش فشارهای انسانی‌اند؛ اما هرکدام منافع و خطوط قرمز خاص خود را دارند که می‌تواند اجرای توافق را محدود کند.
  • اسرائیل و حماس: دو بازیگر اصلی روی زمین که هر کدام دغدغه‌های امنیتی و سیاسی متفاوتی دارند. شرط‌بندی بر حل مسائل ساختاری بدون توافق‌نظر این دو طرف، ریسکِ اساسیِ هر طرح بین‌المللی است.

6- نمایشِ سیاستِ بین‌المللی یا سیاستِ اثربخش؟

نشست از نظر بصری و رسانه‌ای نمادین و پرشور بود؛ اما نمادگرایی زمانی به سیاست اثربخش تبدیل می‌شود که سازوکارهای نظارتی، منابع مالی، و ضمانت‌های اجرایی مشخص باشند. فقدان تعهد صریح به یک سازوکار قابل‌قبولِ حکمرانیِ بعد از جنگ و روشن‌نبودن نقش بازیگران محلی، نقطه‌ضعفی است که می‌تواند تبدیل به خلأ مشروعیتی شود.

7- مخاطرات حقوقی و مشروعیتی

  • فقدان شمول طرف‌های اصلی: هرگونه مصوبه‌ای که حضور یا پذیرش نمایندگان واقعی فلسطینی (اعم از حماس یا ساختارهای مدنی) را نداشته باشد، از منظر حقوق بین‌الملل و عرف سیاسی، آسیب‌پذیر است.
  • ریسکِ عادی‌سازی درازای تثبیت اشغال: تصمیم‌هایی که به‌قیمت نادیده‌گرفتن خواستِ نمایندگان فلسطینی به سمت عادی‌سازی روابط برخی کشورها با تل‌آویو برود، می‌تواند عملاً وضعیتِ اشغال را تحکیم کند.

8- فرصت‌های عملیاتی

  • آزادی گروگان‌ها و مدیریت فوری بحران انسانی: اگرچه این امر کوتاه‌مدت است، اما می‌تواند پنجره ضروری برای ورودِ کمک‌ها و ساختنِ اعتمادِ گام‌به‌گام فراهم آورد.
  • پلت‌فرمی برای هماهنگی بین‌المللی: حتی اگر متنِ نهایی کامل نباشد، نشست می‌تواند سکویی برای انسجام بین‌المللی به‌ویژه در تأمین منابع و نظارتِ بشردوستانه باشد.

9- سناریوهای محتمل

  • سناریوی خوشبینانه: سازوکار نظارتی بین‌المللی شکل بگیرد، کمکِ بازسازی به‌سرعت جریان یابد، و مذاکرات ساختارمند درباره حکمرانی آغاز شود که نیازمند تضمین‌های خارجی و مشارکت حداقلی بازیگران محلی است.
  • سناریوی میانه: پیشرفت‌های بشردوستانه و تبادلِ زندانیان رخ می‌دهد، اما اختلافات سیاسی و نظامی ادامه می‌یابد و آتش‌بس به‌طور دوره‌ای شکست می‌خورد.
  • سناریوی بدبینانه: مصوباتِ نشست مشروعیت لازم نزد بخش‌های بزرگی از فلسطینیان را نیابند و عملاً به تثبیت وضعیت موجود منجر شوند یا تبدیل به مجوزی برای فعالیت‌های امنیتیِ یک‌طرفه گردند.

10- پیامدها و بازتاب منطقه‌ای

در سطح منطقه، واکنش‌ها به اجلاس دوگانه بود:

  • در جهان عرب، بخشی از دولت‌ها با احتیاط از نشست حمایت کردند، اما رسانه‌های مستقل آن را «پروژه عادی‌سازی مجدد با تل‌آویو» نامیدند. در خیابان‌های قاهره، امان و بیروت تظاهراتی در اعتراض به حضور هیئت اسرائیلی برگزار شد.
  • در ایران، لبنان و سوریه، این اجلاس به‌عنوان بخشی از جنگ روانی غرب برای کاستن از مشروعیت مقاومت تلقی شد.
  • در سطح افکار عمومی فلسطینی، نه‌تنها امیدی به نتایج نشست وجود نداشت، بلکه آن را ادامه همان سیاست «تبدیل خون شهیدان به ابزار معامله» دانستند.

11- بازتاب بین‌المللی و نگاه قدرت‌های بزرگ

در اروپا، رسانه‌های جدی از جمله Le Monde و The Guardian اجلاس را «فاقد بُعد اخلاقی و حقوقی» توصیف کردند. در چین و روسیه، تحلیلگران نشست را «ابزار تبلیغاتی برای مهار نفوذ بریکس در خاورمیانه» دانستند.

در آمریکا نیز نخبگان سیاست خارجی دو دسته شدند: برخی این اقدام را بازگشت هوشمندانه به دیپلماسی فعال خواندند، اما گروهی دیگر هشدار دادند که ترامپ با این پروژه عملاً مسیر مذاکرات واقعی صلح را مسدود می‌کند و منطقه را به سمت «صلحِ بدون عدالت» می‌کشاند.

12- پیامدهای ساختاری برای نظم خاورمیانه

نشست شرم‌الشیخ، در ظاهر یک رخداد دیپلماتیک بود؛ اما در لایه‌های عمیق‌تر، بازتابی از تغییر موازنه‌های قدرت در منطقه محسوب می‌شود. خاورمیانه پس از جنگ ۱۲ روزه ایران و رژیم صهیونیستی، وارد مرحله‌ای از بازتعریف ائتلاف‌ها ورقابت‌ها شده است.آمریکا دراین فضا می‌کوشد با ابزار«صلح» و«آتش‌بس»، ابتکار عمل را از محورهای مقاومت و بریکس بازستاند.

سه نکته در این میان برجسته است:

  • تلاش برای بازسازی معماری امنیتی مطلوب واشنگتن: حضور هم‌زمان اسرائیل، مصر، عربستان و ترکیه در نشست، یادآور طرح‌های دهه ۲۰۱۰ برای تشکیل ناتوی عربی است، با این تفاوت که این بار، صلح پوشش ظاهری آن شده است.
  • تضعیف نقش بازیگران مستقل: کشورهایی چون ایران و حتی قطر، که خواهان میانجی‌گری بی‌طرفانه بودند، عملاً به حاشیه رانده شدند. این نشان می‌دهد که واشنگتن در پی گفت‌وگو نیست، بلکه در پی «مدیریت بحران تحت کنترل خود» است.
  • تغییر کارکرد عربستان در معادلات منطقه‌ای: ریاض که پس از توافق با تهران در ۲۰۲۴ مسیر تازه‌ای در پیش گرفته بود، در شرم‌الشیخ کوشید نقش میانجی را بازی کند، اما موضع دوگانه‌اش نشان داد که هنوز میان منافع ملی و فشار آمریکا سرگردان است.

در نتیجه، اجلاس شرم‌الشیخ بیش از آنکه به صلح منجر شود، به تقویت دو قطبی جدید در خاورمیانه انجامید: قطب سازش و قطب مقاومت.

13- نقش رسانه‌ها و افکار عمومی جهانی

  • رسانه‌ها در این نشست، نه ناظر بی‌طرف بلکه بخشی از بازی قدرت بودند. شبکه‌های غربی مانند CNN و Fox News از ترامپ چهره‌ای میانجی و «صلح‌طلبِ قاطع» ساختند، در حالی که شبکه‌های مستقل مانند الجزیره و المیادین واقعیت میدان را با تصاویر کودکان مجروح و ویرانی‌های غزه نشان دادند.
  • در فضای مجازی، هشتگ‌های اعتراضی علیه ترامپ و نشست شرم‌الشیخ میلیون‌ها بار در ۲۴ ساعت نخست بازنشر شد. کاربران عرب و مسلمان، این نشست را «نمایش فریب صلح» نامیدند. هم‌زمان، در غرب نیز صدای منتقدانی بلند شد که سیاست ترامپ را تداوم «دیپلماسی یک‌جانبه و نژادمحور» دانستند.

این واکنش‌ها ثابت کرد که افکار عمومی دیگر تسلیم روایت رسمی قدرت‌ها نمی‌شود. عصر رسانه‌های دیجیتال، انحصار روایت را از واشنگتن و تل‌آویو گرفته و در اختیار مردم قرار داده است.

14- توصیه‌خوانِ سیاستی (خلاصه پیشنهادهای عملی)

  • هر توافق‌نامه‌ای باید شامل مکانیسم شفافِ نظارت بین‌المللی با مشارکت سازمان‌های بشردوستانه معتبر و نمایندگان محلی باشد.
  • شمولِ فعال نمایندگانِ معتبرِ فلسطینی (سازمان‌های مدنی و نمایندگانِ پذیرفته‌شده محلی) در طراحی الگوی حکمرانی پساجنگ ضروری است.
  • اعتباربخشیِ سیاسی نیازمند گام‌های موازی در جهت حل‌وفصلِ مسائل ساختاری (حقوق بازگشت، تعیینِ مرزها و امنیت شهروندان) است، نه تنها اقدامات امدادی مقطعی.
  • بازیگران منطقه‌ای و قدرت‌های فرامنطقه‌ای باید تضمین‌های عملی برای جلوگیری از بازگشتِ خشونت فراهم کنند (محور: آتش‌بس دایمی، خروج نیروهای نظامی از مناطق غیرقابل‌قبول، و مکانیزم حل اختلاف).

15- چشم‌انداز آینده و جایگاه دیپلماسی مقاومت

در پرتو شکست اجلاس شرم‌الشیخ، چشم‌انداز آینده صلح خاورمیانه در گرو دو مسیر متضاد است:

  • مسیر تحمیلی آمریکا: مبتنی بر مدیریت بحران از بالا و تثبیت برتری اسرائیل؛ طرحی که اگر ادامه یابد، بی‌اعتمادی و چرخه‌ی انتقام را بازتولید می‌کند.
  • مسیر عدالت‌محور مقاومت: مبتنی بر گفت‌وگوهای منطقه‌ای مستقل، شمول همه گروه‌های فلسطینی، و حضور نهادهای بین‌المللی بی‌طرف.

ایران، با تجربه سیاسی و اخلاقی خود در بحران‌های منطقه‌ای، می‌تواند محور «دیپلماسی مقاومت» را نهادینه کند؛ یعنی رویکردی که از عدالت، کرامت انسانی، و احترام به حقوق ملت‌ها دفاع می‌کند، بی‌آنکه به دام بازی‌های تبلیغاتی واشنگتن بیفتد.

به بیان روشن‌تر، صلح واقعی نه در شرم‌الشیخ که در عدالت، مشارکت، و برابری زاده می‌شود. تا زمانی که منبع تصمیم‌سازی، کاخ سفید باشد و نه اراده ملت‌ها، خاورمیانه رنگ صلح نخواهد دید.

اگر این روند ادامه یابد و قدرت‌های منطقه‌ای در برابر «صلحِ تحمیلی» ایستادگی نکنند، احتمالاً شاهد نوعی آتش‌بس شکننده و مقطعی خواهیم بود که نه امنیت می‌آورد و نه عدالت.

اما اگر کشورهایی چون ایران، ترکیه و برخی دولت‌های عربی مستقل بتوانند با دیپلماسی فعال، ابتکار جدیدی مبتنی بر «عدالت و شمول» ارائه دهند، شاید در آینده، نظم خاورمیانه از دالان واشنگتن عبور نکند.

16- نتیجه‌گیری نهایی و پیام اخلاقی

  • در پایان، می‌توان چنین نتیجه گرفت که اجلاس شرم‌الشیخ برخلاف ظاهر پرزرق ‌و برقش در واقع بازتابی از بحران هویت در سیاست خارجی آمریکا بود. ترامپ با تکیه برقدرت اقتصادی و نظامی، می‌خواست صلح را دیکته کند، اما فراموش کرد که صلح، کالایی نیست که بتوان آن راخرید و فروخت. صلح، ریشه در عدالت دارد و عدالت، در آزادی ملت‌ها.
  • اجلاس شرم‌الشیخ در ظاهر تلاش برای صلح بود، اما در باطن، تلاشی برای بازتولید نقش محوری آمریکا و تثبیت هژمونی اسرائیل در منطقه. ترامپ بار دیگر نشان داد که سیاست را نه عرصه گفت‌وگو، بلکه میدان نمایش و دستور می‌داند.

ازاین منظر،نشست شرم‌الشیخ را باید نه نقطه آغازصلح، بلکه پرده تازه‌ای از«دیپلماسی نمایشی»آمریکادر خاورمیانه دانست؛ دیپلماسی‌ای که با زبان صلح سخن می‌گوید، اما بوی باروت از آن برمی‌خیزد.

  • نشست شرم‌الشیخ می‌تواند موقعیتی استثنایی برای بازگرداندنِ موقتِ آرامش و ورود کمک‌های بشردوستانه هم فراهم آورد؛ اما اگر متنِ توافق و سازوکارهای اجرایی به‌گونه‌ای تنظیم شود که نقشی واقعی و تعیین‌کننده برای نمایندگان فلسطینی قائل نشود یا تضمین اجرایی نداشته باشد، خطر آن هست که این نشست صرفاً مرحله‌ای در بازآراییِ سیاسیِ منطقه باشدبا حفظِ ساختارهای نابرابرِ قدرت. در عمل، موفقیتِ هر ابتکارِ بین‌المللیِ این‌چنینی تابعِ سه عاملِ کلیدی است: شمول سیاسی، ضمانت‌های اجرایی، و تعهدِ منابع برای بازسازی و نظارتِ مستقل.
  • ایران و جبهه مقاومت با ایستادگی در برابر طرح‌های تحمیلی، نشان دادند که «نظم آمریکایی» دیگر تعیین‌کننده آینده منطقه نیست. آینده خاورمیانه نه در کاخ‌های شرم‌الشیخ و نه در توییت‌های ترامپ، بلکه در ایستادگی ملت‌ها و بیداری افکار عمومی رقم می‌خورد.

به تعبیر زیبای شاعر:

هر آن‌که صلح به‌دست ستمگر آورد

به خویش فتنه و آشوب دیگر آورد

نجات عالم از آتش به شرط عدل است

که صلحِ بی‌عدالت، شرر آورد

و این همان درسی است که ملت‌های منطقه، از تمام نمایش‌های صلح آمریکایی، به‌خوبی آموخته‌اند.

چهارشنبه: 23 / 07 / 1404- 22 ربیع الثانی 1447- 15 اکتبر 2025

چاپ در پایگاه خبری تحلیلی نیک رو: چهارشنبه 23 / 07 / 1404- 21 : 14 شناسه: ۱۱۳۶۸۹

لینک کوتاه: 689 https://www.nikru.ir/p/113

منابع

1-گزارش مؤسسه مطالعات خاورمیانه، لندن، «واشنگتن و آینده صلح در غرب آسیا»، ۲۰۲۵.

2- بیانیه رسمی چین در نشست خبری وزارت خارجه، پکن، ژوئن ۲۰۲۵.

3- تحلیل روزنامه لوموند، شماره ۱۳ ژوئن ۲۰۲۵، مقاله با عنوان La paix selon Trump: spectacle sans contenu.

4- مرکز پژوهش‌های راهبردی تهران، «تحلیل نظم نوین پس از اجلاس شرم‌الشیخ»، تیر ۱۴۰۴.

5- گزارش مرکز استراتژیک RAND درباره بازسازی معماری امنیتی خاورمیانه، سپتامبر ۲۰۲۵.

6-تحلیل روزنامه الشرق الاوسط درباره موضع دوگانه عربستان در اجلاس شرم‌الشیخ، ۱۴ اکتبر ۲۰۲۵.

7- گزارش تحلیلی Al Jazeera English با عنوان«The Mirage of Peace: Social Media Reactions to Sharm El-Sheikh Summit»

8- سخنان ترامپ در نشست شرم‌الشیخ، نقل از خبرگزاری AP، ۱۳ اکتبر ۲۰۲۵.

9- بیانیه واکنش وزارت خارجه فرانسه به لحن سخنان ترامپ، ۱۴ اکتبر ۲۰۲۵.

11- گزارش تحلیلی Foreign Policy درباره اهداف پنهان اجلاس، شماره اکتبر ۲۰۲۵.

12- تحلیل شبکه المیادین از بازتاب مردمی اجلاس در غزه و بیروت، ۱۵ اکتبر ۲۰۲۵.

13-گزارش Global Times و RT درباره واکنش چین و روسیه به نشست شرم‌الشیخ، ۱۴ اکتبر ۲۰۲۵.

14-یادداشت مؤسسه بروکینگز با عنوان The Illusion of Peace in Sharm El-Sheikh، اکتبر ۲۰۲۵.

15- متن کامل بیانیه مشترک مصر، قطر، ترکیه و آمریکا الجزیره (Al Jazeera)، 13 اکتبر 2025.

16- گزارش تحلیلی درباره نشست شرم‌الشیخ و ابهامات مرتبط با راه‌حل دو دولتی — Time، 13 اکتبر 2025.

17- پوشش خبری و گزارش‌های لحظه‌ای درباره امضای توافق و تبادل گروگان‌ها — The Guardian، 13 اکتبر 2025.

18- گزارش درباره اهداف، شرکت‌کنندگان و قالب نشست شرم‌الشیخ — Reuters، 1114 اکتبر 2025.

19- گزارش‌ها و تحلیل‌های روزانه درباره جنبه‌های نمادین و رسانه‌ای نشست (نقد نمایشگرایانه) — Le Monde و Al-Monitor، 1314 اکتبر 2025.

20- اطلاعیه و گزارش آکریدیت‌شده خبرگزاری AP درباره اختلافات بر سر شرکتِ رهبران و مخالفت برخی کشورها با حضور نخست‌وزیر اسرائیل.

21- گزارش‌های خبری درباره لیست شرکت‌کنندگان و بیانیه‌های رسمی رهبران اروپایی (European Council statement).

22- تحلیل‌های تخصصی مرکز سوفان (The Soufan Center) درباره پتانسیل‌ها و محدودیت‌های طرحِ ۲۰ بندیِ اعلام‌شده.



ارسال توسط افشار

اسلایدر