اعتراف معمار تحریم ها؛ مکانیسم ماشه بی اثر است
اسدالله افشار
تحریم اقتصادی در روابط بینالملل، همواره بهعنوان ابزاری برای تغییر رفتار دولتها بهکار رفته است؛ اما در قرن بیستویکم و بهویژه پس از برجام، غرب کوشید با طراحی سازوکاری موسوم به «مکانیسم ماشه» (Snapback Mechanism) روند بازگشت خودکار تحریمها را به ابزاری برای بازدارندگی نمادین و فشار روانی بدل کند.
این سازوکار که در بندهای پایانی قطعنامه ۲۲۳۱ شورای امنیت (۲۰۱۵) پیشبینی شده بود، در ظاهر قدرتی بزرگ به کشورهای عضو برجام میداد تا در صورت نقض تعهدات از سوی ایران، تحریمهای پیشین شورای امنیت را بازگردانند.
اما تجربه ۸ ساله پس از برجام نشان داد که مکانیسم ماشه بیش از آنکه کارکرد اقتصادی داشته باشد، نقش روانی و تبلیغاتی در صحنه سیاست جهانی ایفا کرده است.
اعتراف اخیر ریچارد نفیو، معمار تحریمهای ایران، مبنی بر «نمادین بودن» این سازوکار، مهر تأییدی بر این واقعیت است که «تحریم» دیگر نه ابزار واقعی فشار، بلکه زبانی برای جنگ روانی غرب علیه ایران محسوب میشود.(1)
بخش اول: فلسفه وجودی مکانیسم ماشه در برجام
مکانیسم ماشه در قطعنامه ۲۲۳۱ بر پایه این تصور شکل گرفت که در صورت بروز اختلاف در اجرای تعهدات، هر عضو برجام بتواند شکایت خود را به شورای امنیت ارجاع دهد و در صورت عدم توافق، تحریمها «بهطور خودکار» بازگردند.(2)
اما این «خودکار بودن» صرفاً در سطح نظری و حقوقی معنا داشت، زیرا اجرای آن در عمل مستلزم اجماع بینالمللی بود که پس از خروج آمریکا از برجام در سال ۲۰۱۸، عملاً از بین رفت.(3)
در نتیجه، هرگونه اقدام آمریکا برای فعالسازی این سازوکار در سال ۲۰۲۵، فاقد وجاهت حقوقی است، چراکه این کشور دیگر عضو برجام نیست و سایر طرفها نیز مشروعیت چنین اقدامی را رد کردهاند.(4)
بخش دوم: ریچارد نفیو و مکتب تحریمهای هوشمند
ریچارد نفیو، که در دولت اوباما بهعنوان طراح اصلی تحریمهای هدفمند علیه ایران شناخته میشود، بعدها در کتاب خود با عنوان The Art of Sanctions (2017) کوشید تحریم را نه صرفاً ابزار اقتصادی، بلکه سلاحی روانی برای فرسایش مقاومت ملی تعریف کند.(5)
او در تحلیل اخیر خود (۲۰ اوت ۲۰۲۵) تصریح کرده است که «مکانیسم ماشه روی کاغذ قدرتمند به نظر میرسد، اما بدون همراهی چین و روسیه، کارکردی واقعی ندارد».(6)
این اعتراف در واقع تبلور یک تغییر راهبردی در تفکر تحریمی آمریکاست: تحریم از «ابزار اقتصادی الزامآور» به «ابزار رسانهای و تبلیغاتی» تنزل یافته است.
بخش سوم: ابعاد تبلیغاتی و روانی مکانیسم ماشه
فعالسازی اسنپبک علیه ایران در مقطع ۲۰۲۵، در حالی از سوی واشنگتن مطرح شده است که هیچ قدرت اجرایی واقعی ندارد.
کارکرد اصلی آن در دو سطح قابل بررسی است:
- جنگ روانی علیه افکار عمومی ایران، برای القای بازگشت به دوران فشار اقتصادی و ایجاد اضطراب در بازار ارز و سرمایه؛
2-تبلیغ سیاسی در میان متحدان غربی، برای القای «اقتدار حقوقی» ایالات متحده در نظم بینالملل.
اما دادههای اقتصادی و مواضع کشورهای مستقل نشان میدهد که ایران نهتنها از این اقدام آسیب نخواهد دید، بلکه پایداری اقتصادی و مسیر همکاریهای شرقیاش را تثبیت خواهد کرد.(7)
بخش چهارم: نقش چین و روسیه در بیاثر کردن مکانیسم ماشه
به گفته نفیو، «چین و روسیه اجرای مؤثر تحریمهای بازگرداندهشده را نخواهند پذیرفت»؛ این جمله کلید فهم بیاثر شدن ساختاری مکانیسم ماشه است.(8)
در واقع، نظام تحریمها زمانی کارا است که اجماع جهانی پشت آن قرار گیرد؛ حال آنکه در نظم جدید چندقطبی، قدرتهای شرقی نهتنها این اجماع را نمیپذیرند بلکه خود بانی نظام مالی مستقل از دلار شدهاند.(9)
تجارت ایران با بریکس، استفاده از ارزهای ملی و مسیرهای غیردلاری، عملاً ساختار تحریمپذیری اقتصاد ایران را متحول کرده است.¹⁰
بخش پنجم: تغییرساختاراقتصاد جهانی
در دوران تحریمهای ۲۰۱۲–۲۰۱۵، وابستگی شدید کشورها به دلار و نظام مالی غرب، قدرت اجرای تحریمها را بالا برد. اما امروز با شکلگیری بریکس پلاس، بانک توسعه بریکس و نظام مالی دیجیتال آسیایی، این ساختار شکسته است.(11)
در چنین فضایی، مکانیسم ماشه حتی اگر در سطح سازمان ملل تصویب شود، فاقد ضمانت اجرایی اقتصادی است.
تحلیلگران غربی نیز اذعان کردهاند که «ایران امروز در موقعیتی متفاوت از دهه پیش قرار دارد» و اثر تحریمها عمدتاً در حد تبلیغاتی و نمادین خواهد ماند.(12)
بخش ششم: هدف سیاسی آمریکا در تهدید به اسنپبک
تهدید اخیر واشنگتن برای بازگرداندن تحریمها را باید ابزار فشار دیپلماتیک دانست نه اقتصادی.
هدف اصلی آن عبارت است از:
1-ایجاد فضای روانی در مذاکرات منطقهای؛
2-همراهسازی اروپا در مواضع ضدایرانی؛
3-ترمیم وجهه متزلزل آمریکا پس از شکست در نبرد ۱۲روزه ایران و اسرائیل.(13)
در واقع، آمریکا میکوشد از «زبان تحریم» برای جبران شکستهای میدانی و حیثیتی خود بهره گیرد.
بخش هفتم: ارزیابی حقوقی و مشروعیت بینالمللی مکانیسم ماشه
از منظر حقوق بینالملل،آمریکا بهدلیل خروج رسمی ازبرجام در ۲۰۱۸، فاقد صلاحیت استناد به قطعنامه ۲۲۳۱ میباشد.(14)
این موضع، نهتنها از سوی ایران و چین و روسیه، بلکه از جانب اتحادیه اروپا نیز مورد تأیید قرار گرفته است.(15)
ازاینرو،هرگونه تلاش آمریکا برای فعالسازی مکانیسم ماشه را باید اقدامی غیرقانونی، یکجانبه و فاقد اثرالزامآوردانست.
بخش هشتم: سابقه شکستِ سیاستِ «فشارِحداکثری» (Maximum Pressure)
تجربه یکدهه اخیرنشان میدهد که سیاستِ «فشارِ حداکثری» که در دورههای مختلف دولتهای آمریکا ـ از اوباما (در قالب استفاده ازتحریمها وایزولاسیون) تا ترامپ(خروج ازبرجام وبازگرداندن تحریمها)و بازتولید ادعاها دردورههای بعدی ـ پیگیری شده است،بهندرت به اهداف کلان خود (تغییررفتاررژیم یا وادارساختن ایران به واگذاری منافع راهبردی) منجر شده است. تحلیلگران معتبربینالمللی و نهادهای پژوهشی بارها هشدار دادهاند که تلاشهای مبتنی بر تشدید تحریمها نتوانستهاند ایران را به پذیرش مقررات فرادست یا خروج از مواضع هویتی و امنیتیاش وادار کنند و حتی در بسیاری موارد موجب تقویت گرایشهای مقاومتی داخلی و افزایش توان دورزدن تحریمها شدهاند.
این شکست چندعامل دارد:
1-ساختار جهانی مالی و تجاری در حال تغییر (گرایش به همکاریهای غیردلاری و نهادهای مالی نوظهور)؛
2-توانایی ایران در طراحی مسیرهای جایگزین صادرات و واردات؛
3-و پیامدهای داخلیِ فشارهای یکجانبه که معمولاً به همگرایی سیاسی و تقویت منافع سختافزاری و امنیتی حکومت میانجامد؛
4- همچنین گزارشها و تحلیل های متعدد نشان دادهاند که حتی معرفی یا تهدید به بازگرداندن تحریمهای شورای امنیت (اسنپبک) بیش ازآنکه باراقتصادی عملی ایجادکند، نقشِ نمادین و پیامرسانی سیاسی داشته و در میدان سیاست بینالملل با مقاومت بازیگران بزرگی چون چین و روسیه روبهرو میشود.
بخش نهم: استقامتِ مردم و حفظِ منافعِ ملی ایران در برابر فشارهای روانی و تهدیدهای نظامی
تحلیل میدانی و شواهد موجود نشان میدهد فشارهای روانیِ ناشی از تهدیدهای نظامی و اقتصادی، هرچند میتواند آثار لحظهای بر بازارها یا افکار عمومی داشته باشد، اما در عمل ناتوان از تحمیل تضعیفِ اراده ملی است. تجربههای گذشته در ایران نشان داده است که دو عاملِ کلیدی مانعِ تسلیمپذیری میشوند:
1-پیوند عمیق بین رهیافتهای سیاست خارجی و احساسِ هویتی و امنیتی در متن سیاست ملی؛
2-نهادسازیهای اقتصادی و دیپلماتیک که به کاهش آسیبپذیری منجر شده است (گسترش مراودات شرقی، سازوکارهای غیردلاری، شبکههای تجاری جایگزین).
بدین ترتیب، ادعای تواناییِ فشارِ حداکثری برای وادار کردن ایران به «گذشت از منافع ملی» از منظر واقعبینانه ضعیف ارزیابی میشود؛ تجربه نشان داده که فشارِ خارجی غالباً به تقویت ظرفیتهای مقابلهای کشور و برافراشتنِ پرچمِ حفظ منافع راهبردی میانجامد.
در عمل، پیامد این پایداری برای طراحانِ سیاست فشار این است که ادامه تاکتیکهای یکجانبه نهتنها پیامد اقتصادیِ مورد انتظار را تولید نکرده، بلکه هزینه سیاسی و حیثیتی برای نمایندگانِ بینالمللیِ خواهانِ تحریم نیز داشته است (کاهش اجماع،دشواری درهمراهسازی متحدان،ونمایشِ ناتوانیِ اجرای مؤثرِتحریمها).
بنابراین رویکردِ مبتنی بر«نمایش حقوقی/تبلیغاتیِ» مکانیسمهایی مانند"اسنپ بک" بیش از آنکه اثر عملی داشته باشد، نقشِ عملیاتِ تبلیغاتی و فشارِ دیپلماتیک را ایفا میکند.
بخش دهم: نتیجهگیری تحلیلی
ادعای نفیو مبنی بر نمادین و کماثر بودنِ «ماشه» بهخوبی با شواهد میدانی و تحلیلیِ شکستِ مکررِ سیاستِ فشارِ حداکثری همخوانی دارد. تجربه تاریخیِ 2012–2025 نشان میدهد که تحریمهای سخت و تکرارشونده نتوانستهاند ایران را به واگذاریِ منافعِ راهبردیاش وادار سازند؛ بلکه در بسیاری موارد به تولید راهکارهای اقتصادی جایگزین، تقویت پیوندهای منطقهای و بینالمللیِ غیرغربی، و افزایش انسجام سیاسی داخلی انجامیدهاند. از این منظر، تهدید به بازگرداندن تحریمها در ۲۰۲۵ (و امثال آن) بیشتر نمایشی سیاسی برای حفظِ پرستیژ و تهییجِ دیپلماتیکِ طرفِ آغازکننده است تا ابزارِ واقعیِ فشار اقتصادی. این واقعیت باید در تحلیلهای راهبردی غرب و محافل تصمیمسازیِ بینالمللی بهطور روشنی منعکس شود؛ بهویژه آنکه مقاومتِ ملی و پایبندی ایران به منافع خود، مانعِ اصلیِ تحققِ اهداف فشارِ حداکثری بوده و خواهد ماند.
دیدگاه ریچارد نفیو،که زمانی معمارتحریمهای سختگیرانه علیه ایران بود، امروزنشانهای روشن ازافول قدرت تحریم در جهان جدید است.
مجددا براین نکته تأکید می شود که؛ مکانیسم ماشه، نه سازوکار اقتصادی، بلکه ابزارسیاسی و روانی برای مدیریت افکار عمومی و حفظ پرستیژآمریکا است.
درعمل، ایران با تکیه برشبکه مقاومت اقتصادی، همکاری با شرق، واستقلال مالی ازنظام دلاری،توانسته است این تهدید را به فرصتی برای نمایش بیاثربودن سیاستهای تحریمی غرب بدل سازد.
بدینترتیب، مکانیسم ماشه از «چکش فشار» به آوای نمادین در طبل خالی سیاست آمریکا تبدیل شده است.
شنبه: 19 / 07 / 1404- 18 ربیع الثانی 1447- 11 اکتبر 2025
چاپ در پایگاه خبری تحلیلی نیک رو: شنبه 19 / 07 / 1404- 48 : 09– شناسه: ۱۱۳۵۲۳
لینک کوتاه: 523 https://www.nikru.ir/p/113
پانویسها
United Nations Security Council, Resolution 2231. (2015)1-
2-Ibid., Annex B, Paragraph 11–13.
3- U.S. Department of State, “Withdrawal from the JCPOA,” 8 May 2018.
4- European External Action Service (EEAS), Statement on U.S. Snapback Attempt, 2020.
5- Richard Nephew, The Art of Sanctions: A View from the Field, Columbia University Press, 2017.
6- Washington Institute for Near East Policy, “Snapback in Theory, Not in Practice,” 20 August 2025.
7- Bloomberg Economics, “Iran’s Trade Routes Beyond Sanctions,” March 2024.
8- Tesnim News, 15 Mehr 1404.
9- Financial Times, “China and Russia Reject U.S. Pressure on Iran,” August 2025.
10- BRICS Development Bank Annual Report, 2025.
11- IMF Working Paper, “De-dollarization Trends,” April 2025.
12- Reuters, “Experts Doubt Impact of UN Sanctions on Iran,” August 2025.
13- Al Jazeera Analysis, “U.S. Political Messaging After Regional Setbacks,” September 2025.
14- International Law Commission, Principles on Treaty Continuity, 2022.
EU Council Statement, “The U.S. Is Not a Participant in JCPOA,” September 2020.