تجزیه ونزوئلا و ایران؛ از سناریوهای راهبردی آمریکا!
اسدالله افشار
ایالات متحده آمریکا درچهار دهه اخیر سیاستهای خصمانهای علیه حکومتهای مستقل و غیرهمسو با نظم آمریکامحور دنبال کرده است. ایران و ونزوئلا بهعنوان دوکشور غنی از منابع انرژی، دارای موقعیت ژئوپلیتیکی ممتاز و مخالف سلطهطلبی واشینگتن، همواره در تیررس فشارهای اقتصادی، نظامی، اطلاعاتی و رسانهای بودهاند. یکی از سناریوهای راهبردی آمریکا در برابراین کشورها، ایجاد بیثباتی و حتی تجزیه سرزمینی است.این سیاست در چارچوب نظریههای مهار قدرتهای مستقل، دسترسی به منابع، و تغییر موازنه منطقهای قابل تحلیل است که در ذیل به آن خواهیم پرداخت.
1- چشم طمع آمریکا به ونزوئلا
ونزوئلا با بزرگترین ذخایر نفت اثباتشدهی جهان و موقعیت راهبردی در کارائیب، از نظر واشینگتن یک متغیّر امنیت انرژی و رقابت ژئوپلیتیک در «نیمکرهی غربی» است. سیاست ایالات متحده طی سالهای اخیر بر اهرمسازی از نفت و مالیهی کاراکاس (تحریم PDVSA و مجوزهای مقطعی) و مهار پیوندهای ونزوئلا با رقبایی چون چین، روسیه و ایران استوار بوده- و این روزها نیز با اعزام ناوهای جنگی به نزدیک سواحل ونزوئلا ادامه یافته است. هدفِ اعلانیِ رسمی واشنگتن «تغییر رفتار/گذار سیاسی» است، و اگر موفق به تمکین ونزوئلا نشد دنبال تجزیهی سرزمینی خواهد رفت؛ اما فشارهای لایه به لایه میتواند انسجام نهادی/اجتماعی را فرسایش دهد و عملاً ریسک «گسیختگی نرم» را بالا ببرد.
ابعاد نظامی تحرکات آمریکا استقرار ناوشکنهای موشکانداز، زیردریاییهای تهاجمی، ناو و یگانهای آبی – خاکی و ۴۰۰۰ نیروی زمینی ویژه در نزدیکی سواحل ونزوئلا، نشانهای از آمادگی برای سناریوی نمایش قدرت تا مداخله نظامی مستقیم است. پروازهای گسترده هواپیماهای آواکس و شناسایی نیز نشاندهنده جمعآوری اطلاعات در سطح بالا برای عملیات احتمالی است. این تحرکات از منظر نظریه «نمایش قدرت» در استراتژی نظامی، تلاشی برای ارعاب دولت ونزوئلا و ارسال پیام به متحدان آن، بهویژه ایران تلقی میشود. از سوی دیگر، توجیه این اقدامات تحت عنوان «مبارزه با کارتلهای مواد مخدر» با واقعیتهای ژئوپلیتیکی منطقه همخوانی ندارد. ونزوئلا، اگرچه در مسیر قاچاق مواد مخدر قرار دارد، اما شواهد نشان میدهد که حجم قاچاق از این کشور در مقایسه با کشورهایی مانند کلمبیا یا مکزیک کمتر است. این موضوع نشان میدهد که هدف اصلی، نه مسائل مواد مخدر، بلکه فشارژئوپلیتیکی بر دولت نیکلاس مادورو و متحدانش است.[1]
اهداف ایالات متحده در ونزوئلا (چکیده)
- کنترل ریسکهای بازار انرژی و نفوذ بر عرضه/قیمت با استفاده از تحریم و امتیازدهی مقطعی؛
- مهار نفوذ چین/روسیه/ایران در حیاط خلوت تاریخی آمریکا؛
- فشار سیاسی برای «گذار انتخاباتی»؛ نه طرح رسمی تجزیه.
چرا ونزوئلا برای آمریکا مهم است؟
بنا بردلایل زیر ونزوئلا برای آمریکا مهم است:
1- ابرذخایر نفتی: ونزوئلا بزرگترین ذخایر اثباتشده نفت جهان را دارد؛ کنترل/بیثباتی در این منبع بر بازار جهانی نفت اثر میگذارد. این گزاره در مرورهای انرژی سالانه (جانشین BP Statistical Review) تکرار شده است.
2-رقابت ژئوپلیتیکی درنیمکره غربی: واشینگتن نمیخواهد حیاط خلوت تاریخیاش به حوزه نفوذ چین/ روسیه/ایران بدل شود؛ گزارشهای تحلیلی دانشگاهی و سیاستگذاری به این جابهجایی اشاره کردهاند.
3- مهاجرت و بیثباتی منطقهای: بحرانهای انتخاباتی ۲۰۲۴ و سرکوب سیاسی، موج مهاجرت و تنش در همسایگان را تشدید کرده که برای آمریکا هزینهساز است.
اهداف کلان آمریکا در ونزوئلا(در عمل)
این اهداف عبارتست از:
1-تضعیف و/یا تغییر رژیم مادورو بهجای «تجزیه رسمی»کشور: واشینگتن از ۲۰۱۹ رسماً گوایدو را بهعنوان رئیسجمهور موقت به رسمیت شناخت و پیکربندی تحریمها را روی ستون فقرات نفتی- مالی کاراکاس سوار کرد. هدفِ اعلامی «بازگشت به مسیر دموکراتیک» است، نه تقسیم سرزمینی.
2- ابزارسازی از اهرم انرژی برای نفوذ سیاسی: تحریم PDVSA در ۲۸ ژانویه ۲۰۱۹ و بستههای بعدی، و سپس دورههای کوتاه تخفیف/مجوز(GL44 در۲۰۲۳) و بازگردانی محدودیتها در ۲۰۲۴–۲۰۲۵، برای فشار/چانهزنی انتخاباتی بهکار رفته است.
3- مهار نفوذ رقبای راهبردی: تحریمها و پیگیری شبکههای دورزدن تحریم، بهویژه تانکرها و شرکتهای واسط، برای کند کردن پیوند ونزوئلا با چین/روسیه/ایران دنبال شده است.
روشها/ابزارها
این روش ها / ابزارها به اشکال زیرمی باشد:
1-تحریمهای مالی ونفتی هدفمندوبخشی: ازEO 13850 و EO 13884 تا شناسایی ناوگان نفتکش و محدودیتهای بانکی؛ اینها ستون سیاست آمریکا بودهاند. اعتباربخشی سیاسی به اپوزیسیون منتخب پارلمانی (۲۰۱۹–۲۰۲۰) و فشار دیپلماتیک.
2- تحرکات غیرمستقیم و ماجرای «گِدیون» (۲۰۲0): عملیاتِ نافرجام با مشارکت یک شرکت امنیتی خصوصیِ آمریکایی (Silvercorp). شواهدی از سیاست رسمی آمریکا برای دخالت مستقیم یا طرح تجزیه ارائه نشده و دولت وقت نیز دخالت را رد کرد، اما این اپیزود نشان میدهد بازیگران غیردولتی میکوشند خلأها را پر کنند.
آیا «تجزیه ونزوئلا» هدف واشینگتن است؟
قطعا با توجه به سیاست های خصمانه آمریکا علیه ونزوئلا و با وجود رییس جمهور خودشیفته روان پریش فعلی آمریکا(دونالدترامپ) تجزیه ونزوئلا از آروزهای او می باشد و لذا باز تأکید می شود آن چه مهم است گفته شود آن است که هدفهای اعلامی، تغییررفتار/گذارسیاسی است وابزاراصلی، تحریم و فشار دیپلماتیک/حقوقی بوده است. همزمان، ادبیات پژوهشیِ تحریمها نشان میدهد این ابزار غالباً به تزلزل انسجام اجتماعی وظرفیت دولت منجرمیشود - اثری که میتواند عملاً خطر«گسیختگی /تکهتکهشدن نهادی» را بالا ببرد، حتی اگر قصد رسمی تجزیه نباشد.
جان کلام این که؛ آمریکا برای اثرگذاری بر رفتار حکومت مادورو از نفت و نظام مالی بهعنوان اهرم استفاده کرده است. مقصد نهاییِ از نگاه ترامپ و رؤسای اسبق آمریکایی؛ بازگشت به انتخابات معتبر از نوع آمریکایی پسنداست، اما پیامدهای ناخواسته میتواند هم به فرسایش یکپارچگی نهادی/اجتماعی بینجامد، و هم الزاماً به تجزیه جغرافیایی.
2- چشم طمع آمریکا به ایران
ایران در دهانهی خلیج فارس و کنار تنگهی هرمز-گلوگاه حیاتی نفت- قرار دارد و همزمان بازیگری تعیینکننده در موازنهی غرب آسیاست. راهبرد آمریکا بر«مهار» توان منطقهای ایران، کاهش درآمدهای نفتی از مسیر تحریمهای چندلایه، و ائتلافسازی دریایی برای آزادی کشتیرانی بنا شده است. در ۲۱–۲۳ ژوئن ۲۰۲۵ نیز حملات اعلامشدهی آمریکا/اسرائیل به تأسیسات هستهای ایران تنشها را به اوج رساند. واشینگتن در مواضع رسمیاش هم از «مهار و تغییر رفتار» میگوید، هم گاهی که عاجز می شود ازتجزیه؛ هرچند منتقدان، آثار جانبی فشار حداکثری را فرسایندهی انسجام داخلی میدانند.
اهداف ایالات متحده در ایران (چکیده)
این اهداف عباتشت از:
- مهار برنامههای هستهای/موشکی و شبکههای نیابتی؛ تأمین عبور امن در هرمز؛
- کاهش منابع مالی از طریق تحریمهای مستمر و بهروزشده در ۲۰۲۵؛
- ارسال پیام بازدارنده به رقبا با رهگیری «ناوگان سایه» و تحریمهای ثانویه.
چرا ایران برای آمریکا مهم و محوری است؟
بنا به دلایل زیر ایران برای آمریکا مهم و محوری است:
1- ژئواکونومی و مسیرهای انرژی: ایران در دهانهی خلیج فارس و کنار تنگه هرمز قرار دارد؛ حیاتیترین گلوگاه کشتیرانی نفت جهان. هر بحران در این آبراه فوراً امنیت انرژی جهان/آمریکا را تحت تأثیر قرار میدهد.
2- ذخایر عظیم هیدروکربنی: ایران در گازِ اثباتشده در میان چند کشور نخست جهان است؛ وزن انرژی، قدرت چانهزنی میآورد. (جدیدترین مرور انرژی ۲۰۲۴ این رتبهبندیها را نگه داشته است.)
3- سیاست منطقهای و امنیت اسرائیل/منافع آمریکا: ایران از نظر رسمی آمریکا «حامی تروریسم دولتی» (از ۱۹۸۴) تلقی میشود و حمایت از گروههای نیابتی، برنامه موشکی و هستهای محور اختلاف است.
اهداف کلان آمریکا در ایران(در عمل)
این اهداف از نگاه صاحب نظران و تحلیل گران عبارتست از:
1-مهار توان منطقهای ایران (پروکسیها، برنامه موشکی/هستهای) و تضمین آزادی کشتیرانی در هرمز؛ این هدف در اسناد انرژی/کنگره و بیانیههای رسمی بازتاب دارد.
2- فشار اقتصادی برای تغییر رفتار: «کارزار فشار حداکثری» و تداوم/بهروزرسانی تحریمها (تا همین ۲۱ اوت ۲۰۲۵ علیه شبکههای نفتی) برای محدود کردن درآمد نفتی ایران به کار میرود.
3- پیام بازدارنده به رقبا: استفاده از تحریمهای ثانویه و شکار «ناوگان سایه» برای نشاندادن هزینههای بیاعتنایی به رژیم تحریمها.
روشها/ابزارها
این روش ها / ابزارها را می تواند به اشکال زیر تجلی نماید و مسئله ساز گردد:
1-تحریمهای چندلایهی OFAC/State علیه نفت، کشتیرانی، بانک و افراد/شبکهها— با بهروزرسانیهای پیاپی در ۲۰۲۵.
2- فشار دیپلماتیک-امنیتی و ائتلافسازی در آبراههای منطقهای برای حفاظت از عبور و مرور.
3- حمایت رسانهای/سیاسی از جامعه معترض/اپوزیسیون (نه لزوماً تسلیحاتی): از VOA/رادیو فردا تا طرحهای کنگره برای «حمایت حداکثری از مردم ایران». حتی در محافل حامی سیاستهای سختگیرانه نیز بارها هشدار داده شده که تخصیص پول مستقیم به گروهها ممکن است به بیاعتباری آنان بینجامد.
آیا «تجزیه ایران» هدف واشینگتن است؟
1-ادبیات رسمیِ ایالات متحده روی «مهار» و «تغییر رفتار» متمرکز است: حمایت از آزادی کشتیرانی، مقابله با برنامههای موشکی/هستهای و محدود کردن پشتیبانی ایران از گروههای مسلح.
2-اما: منتقدان میگویند ترکیبِ فشاراقتصادی، جنگ اطلاعاتی وتأکیدبرشکافهای قومی/حاشیهای میتواند بهطور ناخواسته ریسک واگرایی داخلی را بالا ببرد— و تجزیه را از نگاه آمریکاییان- که هیچ گاه تعبیر نخواهد شد محقق سازد. منابع تحلیلیِ جریان اصلی، حتی وقتی از «حمایت از اقلیتها/اپوزیسیون» حرف میزنند، بیشتر بر رسانه/حقوق بشر/تحرکات سیاسی تأکید دارند تا مهندسی مرزی.
جان کلام این که؛ هدف اعلامیِ آمریکا هم«تجزیه» است و هم تمرکز برمهار منطقهای و کاهش منابع مالی ایران از طریق تحریم وائتلافسازی دریایی است. با این حال، آثارجانبیِ فشارحداکثری میتواند انسجام نهادی/ اجتماعی را فرسایش دهد و در افکار عمومیِ منطقه بهصورت«تلاش برای تضعیف کشور» تعبیر شود—که به معنای طرح رسمیِ تجزیه باشد.
جمعبندی کلی
1- در هر دو پرونده، سیاست رسمی آمریکا روی تغییر رفتار/گذار سیاسی و مهارِ رقبای ژئوپلیتیکی سوار است؛ ابزار محوری هم تحریمها و فشارهای دیپلماتیک/حقوقی است.
2-تجزیهی رسمی هم در مورد ونزوئلا و هم ایران هدفِ اعلامی است؛ اما پیامدهای ناخواستهی فشار— تضعیف ظرفیت دولت، تشدید قطبیسازی و تنشهای پیرامونی— میتواند بهصورت عملی به نوعی «گسیختگی نهادی/اجتماعی» منجر شود؛ چیزی که منتقدان آن را «تجزیه نرم» مینامند.
3- از منظر استراتژیک، تحرکات آمریکا در ونزوئلا ترکیبی از رویکردهای «هژمونی» و «جنگ نیابتی» است. آمریکا با اعمال فشار نظامی و اقتصادی، به دنبال حفظ سلطه خود و جلوگیری از نفوذ قدرتهای رقیب است. همچنین، این اقدامات بهعنوان بخشی از استراتژی «فشار حداکثری» علیه ایران دیده شوند، که هدف آن تضعیف اقتصاد، نفوذ سیاسی و توان نظامی این کشور است. ازمنظر نظریه «بازی مجموع صفر»[2]، هرگونه موفقیت آمریکا در ونزوئلا به معنای کاهش نفوذ ایران و متحدانش خواهد بود. این امرمیتواند موازنه قدرت را در سطح جهانی به سود واشینگتن تغییر دهد و ایران را در موقعیت ضعیفتری قرار دهد.[3]
چهارشنبه: 5 / 06 / 1404- 3 ربیع الاول1447- 27 آگوست 2025
چاپ در پایگاه خبری تحلیلی نیک رو: چهارشنبه 5 / 06 / 1404- 13 : 09– شناسه: ۱۱۱۹۴۸
لینک کوتاه: https://www.nikru.ir/p/111948
[1] - تحرکات آمریکا در ونزوئلا و پیوند آن با مهار ایران و جبهه مقاومت. سایت دیپلماسی ایرانی: دوشنبه ۰۳ شهریور ۱۴۰۴ | ۱۴:۰۰ کد : ۲۰۳۴۷۱۹.
2- Zero-Sum Game.
[3] - تحرکات آمریکا در ونزوئلا و پیوند آن با مهار ایران و جبهه مقاومت. سایت دیپلماسی ایرانی: دوشنبه ۰۳ شهریور ۱۴۰۴ | ۱۴:۰۰ کد : ۲۰۳۴۷۱۹.