صدای زنگ مدرسه در دوردستها به گوش میرسد
آغازی که هرگز پایان ندارد
اسدالله افشار
باز شدن غنچه های مهر، خزان را بـه دست فراموشی می سپارد
همه ی احساس ها بهاری اسـت
مهر، سمفونی قشنگی از محبت را در مدرسه مینوازد
کـه طبیعت، شیفته شنیدن آن اسـت
نگاه کن در گوشه و کنار حیاط
معصومانه ترین برگ های دوستی ورق می خورد
امروز، سرنوشتی از شور و شوق در مدرسه رقم زده می شود
امروز، جشن تولد مدرسه اسـت
هر سال که شهریور به آخر میرسد و صدای زنگ مدرسه در دوردستها به گوش میآید، نسیم خنک پاییز با خود بوی دفترهای نو، گچ سفید و دلهایی پر از امید را میآورد. برای آنان که رسالت آموزش بر دوش دارند، پاییز نه فقط فصل برگریزان، که فصل رویش دوباره است؛ رویشی از جنس عشق و دانایی.
سلام برمهر، سلام برپاییز، سلام برآغاز دوبارهی راهی که بیش ازپانزده سال است دل تو را به پرواز درمیآورد. برای تو پاییز همیشه بهار کلاسها بوده است؛ جایی که نگاه پرسشگر شاگردان، روشنی روزهایت را معنا میدهد.
آنجا که صدای تو گرما میبخشد به دیوارهای سرد، و واژههایت همانند باران، عطش دانستن را فرو مینشانند. چه زیباست هنگامی که دل تو با مهر یکی میشود؛ مهر نه فقط نام فصلی از سال، که نام رسالتی جاودانه است.
بگذار برگهای پاییز در کوچهها بریزند، اما در کلام تو همیشه شکوفه بروید. هر سال تحصیلی برایت آغاز دوبارهایست؛ آغازی که پایان ندارد، چرا که رسالت تو، رسالت روشن کردن راه فرداست.
چه دلنشین است شوقی که از دل تو برمیخیزد؛ شوقِ دوباره زیستن با صدای زنگ مهر، بوی گچ و تخته، و نگاههای پرسشگرِ شاگردان. بیش از پانزده سال است که پاییز برای تو فقط فصل برگریزان و نسیم خنک نیست؛ پاییز برای تو همیشه بهارِ کلاسها بوده است.
آنجا که صدای تو آگاهی میبخشد به روح پرصلابت مدرسه، و هر برگ زرد پاییزی که از شاخه فرو میافتد، گویی واژهای تازه بر زبانت مینشیند تا به جان شاگردان، امید و دانایی بیاموزد.
آنجا که واژههای تو چون باران بر زمین خشکیدهی ذهنها میبارد و نگاهها را از حیرت به فهم، و از فهم به یقین میرساند. تو نهتنها دانایی میآموزی، که شوق زیستن، جرئت اندیشیدن و لذت پرسیدن را در دلها مینشانی.
بگذار برگهای پاییز در کوچهها بریزند، اما در کلاس تو هر روز شکوفهای نو بروید. و چه باک اگر سالها بگذرد و زنگها یکییکی به صدا درآیند؛ رسالت تو پایانپذیر نیست. زیرا هر مهر برای تو تکرار نمیشود، بلکه تولدیست دوباره.
و شاید راز ماندگاری معلمی همین باشد:
که هیچگاه از آغاز کردن خسته نشوی،
و هر بار با بوی پاییز، دوباره متولد شوی.
چه زیباست وقتی دلِ تو با مهریکی میشود؛ مهرنه فقط نام فصلی از سال،که نام رسالتی است جاودان. رسالت پرورش ذهنها، جانها، و ساختن آیندهای که ریشه در امروزِ کلاس دارد.
بگذار بوی پاییز در کلامت جاری شود؛
همانگونه که باران بر برگهای خسته میبارد،
و تو بر جانهای تشنهی دانستن، دانایی میپاشی.
همیشه این آغاز سال، آغاز دوبارهی توست؛
آغازی که هرگز پایان ندارد.
کاش همیشه دانش آموز بمانیم! کاش هر سال، اول مهر که میشود، همینطور هیجان زده، منتظر صدای زنگ آغاز سال تحصیلی جدید، در پوست خودمان نگنجیم.
کاش قدر معلم هاي صمیمی را بیشتر بدانیم!
جان کلام این که؛ ماه مهر آمد و باز مدرسه ها باز شد، آن مدرسه هایی که در گرمای تابستان زیر نور خورشید و ماه، بی طاقت و خواب آلود، استراحت کرده و سه ماه به انتظار نشسته بودند و حالا با تبسم، پر از شادی حضور بچه ها هستند.
هرروزاول مهراست و روزآغاز پاییز و درس آموختن. اکنون می خواهیم بیاموزیم و چشم به دهان آموزگارمان دوخته ایم که بگوید و ما نیز تا ابد در خاطرمان به یاد داشته باشیم.
آری فصل خزان سرشار از بوی کلاس های تازه رنگ شده و نیمکت های نو و تخته سیاهی است که هیچ ردی از گچ بر روی آن نیست.
پاییز بوی آدم های جدیدی را می دهد که می خواهیم نه ماه هم شاگردی شان باشیم و در کنار آن ها اتفاقات خوبی را رقم بزنیم
روز اول مهر، بچه های کوچک و بزرگی را می بینی که لباسی یک دست پوشیده و کل فضای مدرسه را عطرآگین به رایحه ی زندگی می کنند و در حیاط به این ور و آن ور می دوند و شادی می کنند.
این روز را به گل های باغ زندگی تبریک می گوییم.
سلام به ماهِ مدرسه، به مهرِ پُر طَراوَتِش
به حس و حالِ پاییز و حضورِ پُر سعادتش
به خنده های بچه ها، دویدن و شکفتن ها
به چهره معلم و حضور غیاب گفتن ها
به درس و شعر و نقاشی، تاریخ و ورزش و هنَر
ریاضی و علوم و اجتماعیِ پُر از سفـَـــر
چهارشنبه: 2 / 07 / 1404- 1 ربیع الثانی 1447- 24 سپتامبر 2025
چاپ در پایگاه خبری تحلیلی نیک رو: چهارشنبه 2 / 07 / 1404- 52 : 08– شناسه: ۱۱۲۹۰۱
لینک کوتاه: https://www.nikru.ir/p/112901