تاريخ : ۱۴۰۲/۱۲/۰۶

مهدویت؛ روح و جان تشیع

اسدالله افشار

بیا دو باره پاک کن ز جاده ها غبار را

به عاشقان نوید ده رسیدن بهار را !

تمام لحظه های من فدای یک نگاه تو

بیا و پاک کن زدل حدیث انتظار را !

مهدویت از مفاهیمی است که در طول تاریخ همواره راه نجات از ظلم و ستم بوده است، چرا که عدالت مهدوی اقتضا می‌کند که مسلمانان در برابر ظلم و ستم ایستادگی کنند. مهدویت، اندیشه و باوری است که مورد پذیرش و اعتقاد همه مسلمان بوده و به عنوان یک حقیقت دینی- اسلامی قلمداد می‌شود. مهدویت در اسلام از مفاهیمی است که می‌توان در ابعاد گوناگون به آن نگریست. مهدویت یعنی معتقد بودن به وجود مهدی (عج). گاهی نسبت بیش از این حیث لحاظ می‌شود؛ یعنی رفتار هم رفتار مهدی‌پسند باشد یا رفتاری باشد که از او اخذ و الهام گرفته شده باشد.

مسأله «مهدویت»[1] قضیه ای شخصی و ویژه گروه یا فرقه ای خاص ازفرقه های اسلامی نیست، بلکه عقیده ای است که عموم مسلمانان درآن اشتراک دارند و اکثر مسلمانان (اعم ازشیعه و سنی) براین باورندکه حضرت مهدی(ع) مردی از«اهل بیت»پیامبر(ص) و از«ذریه»آن حضرت است. چنان که ایمان به آن امام به عنوان «منجی بشریت»ازجمله مسائل مقبول نزد سایرامت هاست به گونه ای که می توان گفت: حضرت مهدی(ع)، موعود«امت» هاست تا زمین را ازعدل و داد پرکند و درهم کوبنده نظام های فاسدی است که انسان وانسانیت رالگدمال کرده اند.

مهدویت در اصطلاح یعنی روش، رفتار، فکر و عقیده‌ای که به حضرت مهدی (عج) انتساب داشته باشد. پس مهدویت یعنی معتقد بودن به وجود حضرت مهدی (عج) و طریقه و یا رفتاری که منتسب به اعتقاد و باور به حضرت مهدی (عج) باشد، مهدویت گفته می‌شود. همچنین حکومت جهانی وی شامل همه جنبه های زندگانی بشراست و از بزرگترین و درخشنده ترین پیروزی ها و دست آوردهایی خواهد بودکه انسانیت درطول تاریخ، به آن دست خواهد یافت.

همه چشم به راهند وانتظاردارندکه شایسته ترین فرزندان پیغمبر قیام کرده،آئین توحید و رسم برادری و مساوات اسلامی رازنده نموده بشررا از نعمت آسایش بهره مند سازد و موجبات تفرقه و محرومیت و ناکامی ها را از میان بردارد.

این وعده الهی قطعی و تخلف ناپذیراست. دنیا به طرف آن عصردرخشان در حرکت است، سیرزمان،گردش دوران هردم بشررا به چنین روزگاری نزدیک ترمی سازد. ایمان به ظهورحضرت مهدی(ع) و جهانگیرشدن دین اسلام به آیات متعددی از قرآن مجید و متواترترین روایات و قوی ترین اجماعات اتکاء و استناد داردکه هرمسلمان معتقد به قرآن و رسالت پیغمبراسلام(ص) باید به این ظهور،ایمان راسخ وثابت داشته باشد.

یا مهدی!

ای نقطه شروع شفق،

ای مجری حق

میلاد تو قصیده بی انتهاییست که تنها خدا بیت آخرش را میداند.

بیا و حسن ختام زمان باش

حضرت مهدى (ع) بهار روزگاران

نشاط آورترین وخوشایندترین فصل سال و محبوب ترین ودوست داشتنی ترین فصول در نزد همه انسان ها وحتّی حیوانات و پرندگان فصل بهاراست. و از طرف دیگر، زیباترین جلوه های زندگی انسان دردوران جوانی ظهور و بروزمی كند؛ دورانی كه او سرشار از انرژی و قدرت و نشاط است و در واقع، جوانی نیز بهارعمرانسان به حساب می آید.

تمامی این بهارها كوتاه ومحدود است و به قطعه خاصّی از زمان و دوران بستگی دارد كه حداكثرچند ماه ویا چند سال به طول می انجامد؛ اما همین دوران كوتاه نیزبدون بهارآفرین حقیقی غم زا و بی نشاط است.

آمد بهار و گل رخ من درسفر هنوز خندید و ابرچشم من از گریه تر هنوز

آمد درخت گل به برامّا چه فایده؟ كان سرو گلعزارنیامد به برهنوز

آنچه بشرآرزو دارد و در پی دست یابی به آن است، بهارطولانی وهمگانی ونشاط فراگیر و عمومی است؛ بهاری كه تمام نقاط زمین رافراگیرد و تمام موجودات را زیر بال خود قراردهد وتمام دل ها را نشاط بخشد و تمام جان ها را سرسبز سازد.

درمتون دینی ما به این آرزوی بشری و تحقق آن اشاراتی شده است. از جمله، درباره جان جانان، حضرت صاحب الزمان، (روحی له الفداء)چنین تعبیری آمده است:«اَلسَّلامُ عَلی رَبیعِ الانامِ وَنَضْرَه الایامِ: سلام بر بهار مردم و شادی روزگار.»[2]

گل من را بهاری بی خزان است گل من مهدی صاحب زمان است

ودر برخی روایات نیزازروزگارظهور مهدی (ع)تعبیربه«نیروز»(نوروز) كه آغاز بهار است، شده، ازجمله: امام صادق (ع)فرمود:«یومُ النَّیروزِ هُوَ الْیومُ الَّذی یظْهَرُ فیهِ قائِمُنا اَهْلَ الْبَیتِ... وَ ما مِنْ یومِ نَیروزٍ اِلاّ وَ نَحْنُ نَتَوَقَّعُ فیهِ الْفَرَجَ: روزنوروزروزی است كه قائم ما اهل بیت در آن ظهور می كند... و هیچ روز نوروزی نیست، مگر اینكه ما در آن روز منتظر فرج می باشیم.»[3]

ای دل بشا رت می دهم خوش رو زگا ری می رسد با د رد و غم طی می شود آخر بهاری می رسد

این تعبیرفقط یك تعبیر ذوقی وادبی شعرگونه عاری ازحقیقت نیست، بلكه از واقعیت بس ژرفی حكایت داردكه تنها در دوران مهدی موعود(ع)تحقق پذیر خواهد بود. دردوران مهدی (ع)؛ بهار، همه جانبه و فراگیرمی شود، و نشاط و شادی، عمومی و جهانی خواهد شد.

اگرآن گل به تنهایی نماید چهره برعالَم شود برمدّعی پیدا كه با یك گُل بهارآید

اولین گام درشناخت شخصیت امام (ع)

آشنایی با ابعاد گوناگون زندگانی پیشوایان معصوم علیهم السلام از جهاتی، به ویژه برای قشر جوان حائز اهمیت است. چون امام (ع) در فرهنگ اهل بیت علیهم السلام شخصیتی است که به عنوان خلیفه و جانشین پیامبر(ص)، علاوه بر مسؤولیت رهبری وتبیین احکام الهی، عهده دار وظیفه سنگین هدایت و تربیت نفوس مردم نیز هست. بنابراین، تمام رفتار و اعمال امام(ع) در چارچوب یک برنا مه منسجم و حساب شده با هدف ارشاد و پرورش کمالات انسانی افراد انجام می گیرد .

براین اساس، عامه مردم، به ویژه نسل نوجوان وجوان جامعه،ازطریق دقت وتأمل درمجموعه وقایع زندگی ائمه اطهارعلیهم السلام اولا، می توانند شیوه های درست زندگی وکسب فضایل اخلاقی و انسانی که، پایه های کمال آدمی را تشکیل می دهند، بیاموزند و ثانیا، از راه مطالعه در سیره عملی ائمه علیهم السلام به منزلت وعظمت والای آنان پی برده و همواره درزندگی از طریق الگو قراردادن سیره عملی آنان، به موفقیت های لازم دست یابند. بنابراین اولین گام در شناخت شخصیت امام (ع)،آشنایی با وقایع دوران زندگی اوست.

مهدویت؛ دل مشغولی فرزانگان و اندیشمندان شیعه

«مهدویت»[4] سبزترین اندیشه ای است که خداوند آن رابه انسانیت هدیه کرده است ومی رود تا با به شکوفه نشستن، جهان هستی را به عطردل انگیزخود طراوتی بهشت گونه بخشد.این تفکرکه در هردین و آیینی به گونه ای خود را متجلی ساخته، درفرهنگ متعالی تشیع به عالی ترین صورت ممکن پای به عرصه اندیشه ها نهاده است و با ارائه کاملترین تصویر از این اعتقاد سترگ، همگان را به حیرت و طلب انداخته است.

بازشناسی روزآمد این اعتقاد، همواره دل مشغولی فرزانگان و اندیشمندان شیعه بوده و هست و همواره در نهایت اهتمام به این مهم پرداخته اند. از این رو، موضوعات مربوط به مهدویت، آمیختگی ویژه ای با زندگی شیعه پیدا کرده، به گونه ای که می توان مهدویت را روح و جان تشیع برشمرد . به ویژه در دوران معاصر که اشتیاق وصف ناپذیری جهت معرفت و شناخت آن خورشید پنهان درعموم مردم و به ویژه جوانان به چشم می آید که این خود، انسان را برآن می دارد تا هرآن چه در توان است، در خدمت این قافله شیدا خالصا نه نثار نماید.

راز ماندگاری اندیشه مهدویت و ثبوت آن

آموزه مهدویت در نگاه امامی، مهندسی ثابتی دارد. براساس همین ‌نگاه است که شیخ صدوق (381‌‌ق) از بزرگ‌‏ترین عالمان شیعی در کتاب الاعتقادات خود، باور شیعه امامیه را در‌باره امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) به شکلی گویا بیان می‏ کند و از آن زمان تا‌کنون این نگرش تغییری نیافته است.[5] راز ماندگاری این اندیشه و ثبوت آن تا‌کنون، بی‏تردید در نقش امامان معصوم(علیهم السلام) و در دوران غیبت دانشمندان شیعی نهفته است.

با توجه به آن چه بیان شد باید گفت آموزه مهدویت نزد شیعه، شکل یقینی دارد، اما دیگران در رویارویی با این اندیشه، تطورات گوناگونی داشته ‏اند. این اندیشه در میان امامیه چنان پویاست که توجه دیگران را به خود جلب کرده است؛ به‌گونه ‏ای که در میان متون خود به پذیرش اندیشه شیعی اذعان کرده‏ اند. هم‌چنین باتوجه به کارکردهای حکومت جهانی، برخی در مسیر ترویج ایده‌های خود، جنبش‏ های اسلامی علیه زورمداران به راه انداخته‏ اند که ابن‌تومرت، نمونه ‏ای از آنهاست، اما شاید اوج تأثیرگذاری این اندیشه را باید در میان عرفا دانست که نگاه افرادی چون ابن‌عربی، قونوی و نسفی به مهدی همانند شیعه است که وجود او در تمام دوران ضرورت دارد. البته این گروه صاحب ویژگی‏ها را‌ انسان کامل می‏ دانند. [6]

کسی نتوانسته است اصل عقیده به مهدویت را مورد تردید قرار دهد

مطالعه صدها کتاب و رساله ای که از یازده قرن پیش تاکنون در این موضوع نوشته شده است. ابتنای این عقیده را بر مبنای صحیح و معقول و مصادری اصیل اسلامی، روشن می سازد. وجود این منابع معتبر و مبانی قطعی چنان این عقیده را از هرگونه تشکیک و انکار، تضمین و مصونیت بخشیده است که حتی در مقام رد دعوی کسانی که مدعی مهدویت بوده اند، کسی نتوانسته است اصل عقیده به مهدویت را مورد تردید قرار دهد بلکه مدعیان دروغین و متمهدیان را به دلیل واجد نبودن علائم و اوصافی که برای مهدی (عج‌الله فرجه) ذکر شده است رد می کردند. زیرا انکار اصل مهدویت را مساوی با انکار مبانی و مآخذ محکم اصول و فروع اسلامی می دیدند.[7]

تفکر مهدویت تجلیگاه نظام توحیدی اسلام

تفکر مهدویت تجلیگاه نظام توحیدی اسلام است که در آن اهداف توحیدی حکومت نظیر: وحدت نظام سیاسی، حکومتی، وحدت قانون، وحدت دین و عقیده و مرام، وحدت و همبستگی جغرافیایی و اقلیمی و همه و همه تبلور تام دارد مهم ترین هدف در دعوت و مبارزات انبیاء عموماً و پیام خاص قرآن کریم خصوصاً تحقق جامعه توحیدی خدا محور و پیاده کردن ارزش های الهی در همه ابعاد آن می باشد. بدون شک این هدف دیرینه و الهی تنها با دست با کفایت حضرت بقیه الله ـ ارواح العالیمن له الفدا ـ قابل انجام است او که نوید امن و امان را در پهنه گیتی و جغرافیای جهانی به ارمغان می آورد. تنها در پرتو دولت کریمه او است که توحید و عدالت فراگیر می گردد. و اگر جهان تشنه عدالت و امنیت است عدالت و امنیت نیز بی تابانه قدوم آن پرچمدار بزرگ توحید را به انتظار نشسته است.[8]

اعتقاد به مهدویت ازاساسی ترین دغدغه های دینی ورسالت اسلامی

بعد عقلانی و ریشه فطری باور داشت مهدویت از یکسو، ابتنای این مسئله بر مبانی وحیانی آیات قرآن و سنت قطعی از سوی دیگر؛ ضرورت پاسخگویی به ایده آل های فطری و تاریخی در رسیدن به مرحله مدینه فاضله وتشکیل جامعه عدل توحیدی ازسوی سوم موجب شده است که اعتقاد به مهدویت ضمن این که از محکمات اصول اسلامی به شمار می آید اساسی ترین دغدغه دینی ورسالت اسلامی نیز محسوب شود که بارورشدن آن پیامدهای فوق العاده مبارکی را برای کل بشریت خواهند داشت.[9]

نگاه شهید مطهری به موضوع مهدویت

اعتقاد به مهدویت از مباحث مهمی است که در طول تاریخ همواره به آن پرداخته شده است. شهید مطهری در این باره می گوید: یکی از وظایف ما آن است که فکر و شناخت خود را نسبت به مسأله مهدویت عمیق تر و دقیق ترکرده و نگاهمان را با آنچه که در متن اسلام پیرامون مهدویت و حضرت حجت آمده تطبیق دهیم.

شهید مطهری در بخشی از کتاب «سیری در سیره ائمه اطهار» به این موضوع پرداخته و می گوید:

غالب ما مسأله حضرت حجت را به صورت یک آرزوی کودکانه، درآورده ایم؛ گویی حضرت حجت فقط انتظار دارند که کی خداوند تبارک و تعالی به ایشان اجازه بدهند که مثلاً بیایند ما مردم ایران را غرق در سعادت کنند یا شیعه را غرق در سعادت کنند. مهدویت یک فلسفه بزرگ جهانی است، چون اسلام یک دین جهانی است، چون تشیع به معنی واقعی اش یک امرجهانی است. ما باید این (مهدویت) را به صورت یک فلسفه بزرگ جهانی تلقی کنیم. وقتی قرآن می گوید: وَ لَقَدْ کتَبْنا فِی الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّکرِ أَنَّ الْأَرْضَ یرِثُها عِبادِی الصَّالِحُونَ (انبیاء، 105) صحبت از زمین است، نه صحبت از این منطقه و آن منطقه و این قوم و آن نژاد.

اولًا امیدواری به آینده است یعنی آنکه دنیا در آینده نابود نمی شود. امروز این فکر در دنیای غرب پیدا شده که بشر در تمدن خودش به مرحله ای رسیده که با گوری که خودش به دست خودش کنده است یک گام بیشتر فاصله ندارد. طبق اصول ظاهری نیز همین طور است ولی اصول دین و مذهب به ما می گوید: زندگی سعادتمندانه بشر، در آینده است، آنچه که اکنون هست موقت است.

دوم آنکه آن دوره، دوره عقل و عدالت است. شما می بینید یک فرد سه دوره کلی دارد: دوره کودکی که دوره بازی و افکار کودکانه است، دوره جوانی که دوره خشم و شهوت است، و دوره عاقله مردی و پیری که دوره پختگی و استفاده از تجربیات، دوره دور بودن از احساسات و دوره حکومت عقل است.

اجتماع بشری هم همین طور است. اجتماع بشری سه دوره را باید طی کند. یک دوره، دوره اساطیر و افسانه ها و به تعبیر قرآن دوره جاهلیت است. دوره دوم، دوره علم است، ولی علم و جوانی، یعنی دوره حکومت خشم و شهوت. به راستی عصر ما بر چه محوری می گردد؟ اگر انسان، دقیق حساب کند می بیند محور گردش زمان ما یا خشم است و یا شهوت. عصر ما بیش از هر چیزی عصر بمب است (یعنی خشم) و عصر مینی ژوپ است (یعنی شهوت). آیا دوره ای نخواهد آمد که آن دوره، حکومت، نه حکومت اساطیر باشد و نه حکومت خشم و شهوت و بمب و مینی ژوپ؟ دوره ای که واقعاً در آن دوره معرفت و عدالت و صلح و انسانیت و معنویت حکومت کند؟ چگونه می شود که چنین دوره ای نیاید؟! مگر می شود که خداوند این عالم را خلق کرده باشد و بشر را به عنوان اشرف مخلوقات آفریده باشد، بعد بشر به دوره بلوغ خودش نرسیده یک مرتبه تمام بشر را زیر و رو کند؟!.

پس مهدویت یک فلسفه بسیار بزرگ است. مضامینی که ما در اسلام داریم چقدر عالی است! در دعای افتتاح که در شبهای ماه مبارک رمضان خوانده می شود، قسمت زیادی از آخر این دعا اختصاص به وجود مقدس حضرت حجت دارد [و در واقع گویای آن دوره بلوغ بشریت و عصر حکومت معنویت و عدالت و انسانیت است.]

«اللَّهُمَّ انّا نَرْغَبُ الَیک فی دَوْلَةٍ کریمَةٍ تُعِزُّ بِهَا الْاسْلامَ وَ اهْلَهُ» پروردگارا ما آرزو می کنیم و از تو می خواهیم زندگی در پرتوی یک دولت بزرگواری را که «تُعِزُّ بِهَا الْاسْلامَ وَ اهْلَهُ وَ تُذِلُّ بِهَا النِّفاقَ وَ اهْلَهُ» در آنجا اسلام حقیقی را با اهل اسلام عزت خواهی بخشید و نفاق ها و دورویی ها را از بین خواهی برد و ذلیل خواهی کرد. «وَ تَجْعَلُنا فیها مِنَ الدُّعاةِ الی طاعَتِک وَ الْقادَةِ الی سَبیلِک» این افتخار را به ما می دهی که ما در آن دوره دعوت کننده دیگران به طاعت تو باشیم، راهنما و قائد و پیشرو دیگران در راه تو باشیم.

جان کلام این که؛ موضوع مهدویت یک عقیده ای کاملاً اسلامی است که ریشه های ثابت آن در کتاب و سنت صحیح و متواتر، قرار دارد. آیاتی[10] از قرآن مجید و حجم هنگفتی از احادیث و اخبار در این خصوص، چنان این عقیده را تحکیم و استوار نموه است که حتی انکار آن مانند انکار اصل رسالت و نبوت ـ در بعضی روایات کفر شمرده شده است.[11] به همین جهت اصل مهدویت و ظهور حضرت مهدی در آخرالزمان در میان مسلمانان یک مسئله اتفاقی و بدیهی محسوب می شود. دلائل روایی این بحث که به وسیله صحابه از زبان پیامبر (صلی‌الله علیه و آله) نقل شده است در منابع معتبر حدیثی فریقین ثبت و ضبط گردیده است.[12] و لذا این مسئله مانند دیگر مسائل اتفاقی و بدیهی اسلامی، نیاز به اثبات ندارد.

شاید آن روز که سهراب نوشت تا شقایق هست زندگی باید کرد، خبر از دل پر درد گل یاس نداشت...

باید این گونه نوشت...

هرگلی هم باشد چه شقایق چه گل پیچک و یاس...

تا نیاید مهدی زندگی دشوار است...

همه می گویند به امید ظهورش صلوات

کاش این جمعه بگویند به تبریک حضورش صلوات

اللهم عجل لولیک الفرج....

الهم صلی علی محمد و ال محمد

یکشنبه: 6 / 12 / 1402- 15 شعبان 1445- 25 فوریه 2024

منابع

1- امین، احمد، ضحی الاسلام، مصر، مکتبه الاسره، ۱۹۹۹۹م

2- ابن بطری، عمده عیون، قم، جامعه مدرسین، ۱۴۰۷ق. ابن حجر عسقلانی، فتح الباری بشرح صحیح البخاری، بیروت، دارالمعرف

3-ابن صلاح، عثمان، علوم الحدیث، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۴۱۶ق

4- ابن‌عربی، محمد بن علی، الفتوحات المکیة، بیروت، ‌دار احیاء التراث العربی، بی‌تا.

5- ابوالفرج اصفهانی، علی بن حسین، مقاتل الطالبیین، بیروت، اعلمی، ۱۴۱۹ق.

6- احمد الکاتب، تطور الفکر السیاسی الشیعی من الشوری الی ولایة الفقیه، بیروت، دارالجدید، ۱۹۹۸م، ص۱۲۷

7- اسفندیار، محمود رضا، نصرالله پورجوادی و گروهی از نویسندگان، آشنایان ره عشق۱. تهران، مرکز نشر دانشگاهی، ۱۳۸۴.

8- اسفندیار، محمود‌رضا و فائزه رحمان، نگاهی گذرا به سیر تاریخی مهدویت در تصوف، ادبیات عرفانی و اسطوره‌شناختی، ش ۸، ۱۳۹۱.

9- اشعری، علی بن اسماعیل، مقالات الإسلامیین و اختلاف المصلین، ترجمه حسن مؤیدی، تهران، امیرکبیر، ۱۳۶۲ش.

10- اکبرنژاد، مهدی، «بررسی و نقد دیدگاه رشید رضا و احمد امین درباره احادیث مهدویت»، مقالات و بررسی‌ها، بهار و تابستان ۱۳۸۴،ش ۷۷.

11- النعمانی، محمد بن ابراهیم، الغیبه، تحقیق علی اکبر غفاری، تهران، مکتبة الصدوق، ۱۳۹۷ق

12- الویری، محسن، «گونه‌شناسی رویکردهای آموزۀ مهدویت در چهارچوب ظرفیت تمدنی»، مشرق موعود، تابستان ۱۳۹۴ش، ش۳۴

13- بستوی، عبدالعظیم، المهدی المنتظر فی ضوء الاحادیث و الآثار الصحیحه، بیروت، ‌دار ابن حزم، ۱۴۲۰ق

14- حسین، جاسم، تاریخ سیاسی غیبت امام دوازدهم، ترجمه محمدتقی آتی‌اللهی، تهران: امیرکبیر، ۱۳۸۶ش

15- حسینی قزوینی، سید محمد، «پاسخ به شبهات پیرامون مهدویت در اهل سنت»، مربیان، تابستان ۱۳۸۸،ش ۳۲

16- حمیری، نشوان بن سعید، رسالة الحور العین، تصحیح مصطفی کمال، قاهره، مکتبة خانجی، ۱۹۴۸ق.

17- خسروشاهی، باقر و صدرالدین صدر. المهدی(عج)، قم، بوستان کتاب قم، ۱۳۸۶.

18- دفتری، فرهاد، تاریخ و عقاید اسماعیلیه، ترجمه فریدون بدره‌ای، تهران، ۱۳۸۶ش.


[1] - مهدویت، موعودباوری به معنای اعتقاد به یک نجات‌بخش است که در آخرالزمان برای نجات و رهایی انسان‌ها و برقراری صلح و عدالت خواهد آمد. اعتقاد به منجی، در ادیان و ملل و اقوام مختلف و با آیین‌ها و فرهنگ‌های کاملاً متفاوت وجود دارد و در آنها منجی موعود و نجات‌بخش به اَشکال و صور گوناگون و متنوعی مطرح شده است. در میان این گروه‌ها، شیعه به ظهور حضرت مهدی(عج) معتقد است.

[2] - مفاتیح الجنان، زیارت حضرت صاحب الامر، ص 1006؛ بحار الانوار، ج 99، ص 101.

[3] - بحار الانوار، ج 52، ص 308؛ مستدرك الوسائل، ج 16، ص 356.

[4] - «مَهدَویت» واژه‌ای عربی و از ریشه «مهدی» است که از اضافه شدن «ت» به «مَهدَوی» ساخته شده. مهدوی به معنای مربوط‌ بودن به مهدی است، مانند واژه عَلَوی و حَسَنی. «ت» در واژه «مهدویت»، تای تأنیث است و به واسطه حذف شدنِ موصوف آمده است؛ یعنی در اصل «طریقة مهدویة» یا مانند آن بوده است. در صدر اسلام واژه «مهدی» هم برای شخصِ هدایت‌شده، و هم برای تجلیل از برخی افراد به کار می‌رفت؛ برای نمونه این عبارت درمورد پیامبر(ص)، خلفای راشدین و امام حسین(ع) به کار رفته است. بنا بر گفته راجکوسکی، اولین کسی که مهدی را به معنای منجی به کار برد ابو اسحاق کعب بن ماته بن حیسوء حمیری (متوفی ۳۴ق) بود.

مختار ثقفی با اعتقاد به اینکه محمد بن حنفیه نجات‌بخش است، او را مهدی نامید. همچنین زیدیه واژه مهدی را در همین مفهوم برای رهبران خود به کار می‌بردند. گروهی از شیعه نیز عنوان مهدی را، پس از رحلت برخی امامان، برای آنان به کار برده‌اند؛ مانند ناووسیه برای امام صادق(ع)، واقفه برای امام کاظم(ع) و برخی برای امام حسن عسکری(ع). این واژه در بین شیعیان دوازده امامی به حجت بن‌الحسن، فرزند امام حسن عسکری(ع)، اختصاص دارد. به اعتقاد آنان حجت بن‌الحسن شخصی است که پیامبر(ص) وعده آمدنش را داده و در پایان تاریخ نجات‌بخش بشریت خواهد بود.

[5] - شیخ صدوق، الاعتقادات‌، ص‌94-96.

[6] - برگرفته از کتاب: نقش شیعه در گسترش علم کلام، جمعی از فضلا با اشراف مرجع عالی‌قدر حضرت آیت‌‌الله العظمی مکارم شیرازی دامت برکاته، به کوشش محمدتقی سبحانی محمدعلی رضایی اصفهانی، انتشارات امام علی‌بن‌ابی‌طالب(ع)، قم، 1399 هـ ش، ص 390.

[7] - صافی گلپایگانی، لطف الله، امامت و مهدویت، قم، انتشارات حضرت معصومه، چاپ سوم، ۱۳۷۸، ج۲، (مقاله اصالت مهدویت)، ص ۱۷ ـ ۱۸، با اندک تصرف؛ به نقل از تارنمای مجمع جهانی شیعه شناسی.

[8] - برای اطلاع بیشتر از منابع حدیثی اهل سنت و شیعه در این خصوص به دو کتاب ذیل مراجعه شود: سید هاشم ثامر العمیدی، کتاب در انتظار ققنوس. ترجمه مهدی علی زاده، ص۱۶ ـ ۳۰٫ حکیمی، محمد رضا، خورشید مغرب، ص ۵۹ ـ ۱۱۰ ؛ به نقل از تارنمای مجمع جهانی شیعه شناسی.

[9] - همان.

[10] - از جمله آیاتی که به موضوع مهدویت پرداخته و در منابع روایی و تفسیر به حضرت مهدی(عج‌الله فرجه) تفسیر شده است می توان به آیات ۵۵ نور ۳۲ و ۳۳ توبه، ۲۸ فتح، ۸ ـ ۹ صف، ۵ قصص، ۷ انفال، ۵۶ مائده و اشاره نمود.

[11] - صافی گلپایگانی، لطف الله، امامت و مهدویت، قم، انتشارات حضرت معصومه، چاپ سوم، ۱۳۷۸، ج۲، ص۷، مقاله عقیده نجات بخش.

[12] - برای اطلاع بیشتر از منابع حدیثی اهل سنت و شیعه در این خصوص به دو کتاب ذیل مراجعه شود: سید هاشم ثامر العمیدی، کتاب در انتظار ققنوس. ترجمه مهدی علی زاده، ص۱۶ ـ ۳۰٫ حکیمی، محمد رضا، خورشید مغرب، ص ۵۹ ـ ۱۱۰.



ارسال توسط افشار

اسلایدر